داستان رحلت رسول‌الله (ص) خطبه نماز جمعه این هفته ماموستا قادری

سرویس: فرهنگ و هنرکد خبر: 298987|20:28 - 1399/08/30
نسخه چاپی
 داستان رحلت رسول‌الله (ص) خطبه نماز جمعه این هفته ماموستا قادری
به دنبال اوج گیری دوبارۀ ویروس کرونا و عنایت به وضع حاد بیماری در شهر پاوه و بنا به تصمیم حاج ماموستا قادری امام جمعۀ شهر پاوه نماز جمعۀ پاوه همچنان تعطیل است و ایشان این جمعه نیز به جای نماز جمعه از طریق ارتباط زندۀ ویدیویی با مؤمنین سخن گفتند

به گزارشهزار ماسوله، به نقل از  پایگاه اطلاع رسانی دفتر امام‌جمعه پاوه؛ به دنبال اوج گیری دوبارۀ ویروس کرونا و عنایت به وضع حاد بیماری در شهر پاوه و بنا به تصمیم حاج ماموستا قادری امام جمعۀ شهر پاوه نماز جمعۀ مورخۀ ۹۹/۰۸/۳۰ تعطیل و ایشان به جای نماز جمعه از طریق ار تباط زندۀ ویدیویی با مؤمنین سخن گفتند که متن کامل سخنان ایشان در ادامه می آید


 
پیام جمعۀ مورخۀ ۳۰/۰۸/۹۹ حاج ماموستا قادری امام‌جمعۀ شهر پاوه
بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ثم الصلوة والسلام علی رسول‌الله و علی آله و اصحابه و من دعا بدعوته و سلّم تسلیما
قال الله تبارک‌وتعالی: إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
چون امروز با دلی حزین از پیامبر و خداحافظی ایشان از دنیا بحث می‌کنم با قلبی آکنده از اندوه خدمت تمامی خواهران و برادران و تمامی کسانی که علاقمند به یادگیری دین هستند و دوست دارند در میان این‌همه مشکلات عدیدۀ روزگار یک قرص مسکن دینی در آنان تأثیر نماید، عرض سلام دارم. انشا الله این بحث معنوی چون یک قرص مسکن در درون شما عزیزان تأثیر داشته باشد.
عزیزان من؛ موضوع امروز پیام جمعۀ بنده بحث در خصوص رحلت رسول‌الله (ص) است.
دوست دارم قبل از ورود به بحث اصلی، چند جمله را به‌عنوان مقدمه عرض کنم.
عزیزان من؛ عصری که امروز ما در آن زنگی می‌کنیم عصر عجیبی است. هر صبح که بیدار می‌شویم قبل از هر چیز تلفن‌هایمان را روشن می‌کنیم و می‌بینیم تعدادی فوت کرده‌اند و می‌خوانیم فلانی و فلانی فوت کرده‌اند و در ایام و روزهایی زندگی می‌کنیم که چشمان ما برای فوت عزیزانمان اشک نمی‌ریزند و دل‌هایمان برای فوت و مرگ عزیزان و دوستانمان حزین و ناراحت نمی‌شوند. حیات و مرگ و کفن‌ودفن و جلسات ترحیم چون یک فیلم از کنار ما می‌گذرد و رد می‌شود بدون آنکه از آن درس و عبرت بگیریم.
بله عزیزان من؛ در هر بحث و نشستی امروزه بحث بحثِ مرگ است و ما هم قصد داریم امروز از مرگ صحبت کنیم. مرگ رسول‌الله (ص) کسی که حیات و وفاتش برای ما درس و اسوه است.
در پیام جمعۀ گذشته عرض کردم در سال هشتم هجری مکه فتح شد و تا سال نهم تمام شبه‌جزیره عربستان منهای قسمت بسیار کمی از آن با رسول‌الله (ص) اعلام بیعت کردند حتی یمن و بحرین، در سال نهم.
رسول خدا (ص) فرمودند: امسال ابوبکر صدیق (رض) امیرالحاج هستند. حجاج به سرپرستی حضرت ابوبکر در بین راه مدینه و مکه بودند که سورۀ توبه نازل شد. پیامبر اسلام حضرت علی (رض) را مأمور کرد تا به مکه برود و آیات ابتدایی سوره توبه را برای حجاج بخواند و به مردم اعلام کند شرک و کفر دیگر تمام شده است و ازاین‌پس کافران حق ندارند در مراسم شرکت کنند و فریضۀ حج مختص مسلمانان است.
در سال دهم هجری که مورد بحث ماست، مدینۀ منوره هرروز شاهد حادثه و جریانی بود.
روزی پیامبر اسلام (ص) به یارانش فرمودند: سوره نصر بر من نازل شد است. سوره را تلاوت فرمودند. در این سوره به پیامبر اسلام امر شده «فَسَبِّـحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ» اصحاب از این آیه دو تفسیر کردند. عده‌ای گفتند این آیه در خصوص تسبیحات و استغفار است اما جمعی چون ابن عباس که به نکات قرآن آشنا بودند، گفتند: این آیه در خصوص خاتمۀ حیات رسول‌الله (ص) است. خیلی ناراحت و محزون شدند. گفتند: آخر عمر رسول‌الله است و خداوند می‌خواهد حضرت رسول (ص) تسبیح و استغفار بیشتر نماید.
ماه ذی‌القعده سال دهم فرارسید. پیامبر اسلام (ص) فرمودند: امسال عازم حج هستم. تا جایی که اسلام به آنجا رسیده بود زن و مرد و پیر و جوان خود را مهیای سفر حج نمودند و یک نوع شادی و فرح در میان مسلمانان پیدا شد که امسال در کنار رسول‌الله قرار است به حج مشرف شوند.
رسول خدا (ص) در اواخر ماه ذی‌القعده عازم حج شدند و در حومۀ مدینه و در ذوالحلیفه احرام بستند. تا چشم کار می‌کرد انسان بود به مکه رفتند و طواف کردند و سپس عازم عرفات شدند. در عرفات پیامبر بزرگوار در حضور هزاران حجاج خطبه‌ای خواندند که خود به‌تنهایی یک منشور است که حاوی نکات بسیاری است اما آنچه امروز مورد بحث ماست این است که فرمودند: «ای مردم گوش کنید؛ گمان نمی‌کنم و باور ندارم سالی دیگر شما من را در این سرزمین ببینید.» هر اندازه سورۀ نصر آنان را محزون و ناراحت کرده بود، این پیام هم حزن و اندوه و ماتم مضاعفی به آنان داد.
در راه بازگشت به مدینه در محلی به نام غدیر خم که حجاج اطراف و مدینه از هم جدا می‌شدند، پیامبر اسلام (ص) کاروان را نصیحت فرمود و آیۀ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا» نازل شد که دیگر آیه‌ای از آسمان نازل نخواهد شد و رابطۀ بین آسمان و زمین برای فرستادن برنامۀ دین تمام شده است.
پیامبر اسلام (ص) و یارانش به مدینۀ منوره برگشتند. مردم خیلی شاد و مسرور شدند اول به خاطر اینکه رسول خدا را دیدند و دوم به خاطر آنکه حج آن‌ها با توفیق و عزت به اتمام رسیده بود.
روزی پیامبر اسلام معاذ بن جبل که یکی از اصحاب دلسوز و مخلص از انصار بود را برای تبلیغ دین اسلام به یمن فرستادند. توصیه‌های زیادی فرمودند اما در آخر جمله‌ای فرمودند که دل هر انسانی را به درد می‌آورد. فرمودند: «یا معاذ انک عسی ان لا یلقانی بعد عامی هذا» معاذ به یمن برو اما باور نمی‌کنم بار دیگر مرا ببینی تا از یمن برگردی مسجد و قبر مرا خواهی دید. معاذ آهی کشید و بی‌صدا از پیامبر خدا (ص) دور شد.
سال دهم هجری تمام شد. از سال یازده هجری محرم رفت و در آخر ماه صفر سال یازدهم کسالتی متوجه حضرت شد و با موافقت همسرانش در حجرۀ حضرت عایشه (رض) شروع به استراحت کرد. یکی از محبان رسول‌الله (ص) به نام ابومویهیبه می‌فرماید: در مسجد خوابیده بودم. آرزو داشتم روزی پیامبر اسلام با من کاری داشته باشد. حضرت بیدارم کرد و فرمود: مرا همراهی کن «اًمِرت أنْ استغفر لِأهلِ البقیع» به من امر شده برای اهل بقیع دعا کنم. همراه من بیا. ابومویهیبه می‌گوید: پیامبر اسلام را تا قبرستان بقیع همراهی کردم. ایشان سر مبارکش را با پارچه‌ای بسته بود و رو به قبرستان و قبور عزیزانش کرد و فرمود: «السلام علیکم یا اهل المقابر» سلام خدا بر شما باد ای ساکنین قبرهای بقیع. من هم عن‌قریب به شما ملحق خواهم شد. ابومویهیبه می‌فرماید: رسول خدا برای اهل قبور بقیع بسیار دعا کردند و از خداوند درخواست کرد این شهدا و فوت‌شدگان را مورد رحم و مغفرت خود قرار دهد. بعدازآن برگشتیم من در مسجد ماندم و رسول خدا به حجرۀ حضرت عایشه رفت.
بعدازاین سفر شدت ناراحتی پیامبر بزرگوار (ص) زیادتر شد و نمی‌توانست به مسجد برود. به حضرت ابوبکر (رض) دستور فرمود نمازها را بخواند. چند روزی گذشت اصحاب استاد و رهبر و قائد و معشوق خود را ندیده و بسیار ناراحت بودند. پیام اصحاب را به پیامبر بزرگوار رساندند که شاگردانش ناراحت و مشتاق دیدارش هستند. حضرت فرمودند: آب بیاورید و وضو گرفتند. حضرت علی (رض) و یکی دیگر از اصحاب زیر شانۀ رسول‌الله (ص) را گرفتند و به مسجد بردند وقتی‌که این خورشید عالمتاب در را باز کرد و به میان اصحاب آمد، یک هیجان و آرامش متوجه اصحاب شد شاید در زندگی ندیده بودند که عزیز و قائدشان به میان آنان برگشته است.
رسول‌الله (ص) نماز را خواندند و به بالای منبر رفتند و فرمودند: یاران من؛ گوش فرا دهید احتمالاً من از میان شما خواهم رفت اما چند توصیه دارم. ۱- هرکسی از من طلبکار و حقی بر گردن من دارد یا مرا عفو کند و یا بگوید تا حقش را ادا نمایم. ۲-هشیار دنیا باشید که شمارا فریب ندهد. ۳-من کتاب و سنت را برای شما به یادگار گذاشته‌ام که اگر به آن‌ها تمسک کنید، در زندگی دچار مشکل نخواهید شد. ۴-فرمودند: «و الله ما اخاف ان تشرکوا من بعدی و لکنی اخشی علیکم الدنیا ان تنافسوا فیها» به خدا سوگند ترس من از این نیست که شما بعد از من به شرک و بت‌پرستی برگردید ولی می‌ترسم دنیا شمارا فریب دهد.
۱۲ ربیع سال یازدهم روز وفاتش فرارسید. از پنجره خانه‌اش صف جماعت صبح را نظاره می‌کرد با دیدن صف جماعت و حضور پرشور مسلمانان خوشحال و متبسم شد و فرمود: اگر امت من همین‌گونه در کنار هم باشند هیچ‌گاه شکست نخواهند خورد. ابوبکر صدیق در محراب نماز به‌عنوان امام ایستاده بود به‌محض اینکه رسول خدا (ص) را دید، عقب آمد و محراب را خالی کرد. رسول گرامی اشاره فرمود ادامه دهید. اصحاب پنجرۀ حجرۀ حضرت عایشه و سیمای رسول خدا (ص) را دیدند خیلی خوشحال شدند و احساس کردند خورشیدی است که از شرق طلوع کرده است. رسول خدا آنان را نظاره می‌کرد، سپس پنجره را بست و ارتباط قطع شد.
اصحاب وقتی دیدند پیامبر اسلام با تبسم صف‌ها را نظاره می‌کرد، خیلی خوشحال شدند و چنان تصور کردند که حال رسول خدا (ص) رو به بهبودی است و بعد از نماز هرکدام به منزل و سر کار خود برگشتند. در قبل از ظهر همان روز خبر رسید که رسول خدا دنیای فانی را وداع فرموده است. غوغایی به پا شد که تاریخ مدینه تا آن روز به خود ندیده بود. همه به مسجد آمدند. با حالتی اندوه و پر از غم در ماتم عزیز و رهبر خود می‌گریستند. حتی تهدید شدند که هر کس بگوید «مات محمد» با او برخورد می‌شود.
در این فاصله حضرت ابوبکر (رض) کمی با تأخیر آمد و مستقیم به حجرۀ عایشه رفت. چند نفر از نزدیکان اهل‌بیت هم آنجا بودند. پارچه‌ای که بر صورت مبارک رسول‌الله بود را برداشت و صورت مبارکش را بوسید و با چشمانی گریان از او خداحافظی کرد. بعدازآن از حجره بیرون آمد و به میان مردم رفت و فرمود: ای مردم گوش کنید؛ «بسم‌الله الرحمن الرحیم، وَمَا مُحَمَّدٌ إِلا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ» محمد (ص) هم پیامبری بود مثل سایر پیامبران چون نوح و موسی و سلیمان و داوود و ابراهیم. آیا شما بعد از وفات رسول‌الله (ص) به این دین پشت می‌کنید؟ محمد (ص) ادای تکلیف و وظیفه نموده و ما هم وظیفه داریم بعد از او راهش را ادامه دهیم.
اصحاب آرام شدند. جسد مبارکش را حضرت علی (رض) و چند نفر دیگر شستند و کفن کردند و به مسجد آوردند و در محراب خودش گذاشتند. دسته‌دسته مردان و زنان و جوانان آمدند. اول مردان بر سر جسد مبارکش نماز خواندند و خداحافظی کردند سپس زنان مدینه که همگی آن‌ها مادران شهدا و اصحاب بودند، نماز خواندند و خداحافظی کردند و با چشمان پر از اشک و ماتم از مسجد بیرون آمدند. بعدازآن جوانان آمدند. جوانانی که بعداً اسلام را به عراق و ایران و استانبول و جنوب چین و آفریقا رساندند آن‌ها هم نماز خواندند و تعهد دادند راه پیامبر اسلام را ادامه دهند.
جنازه از عصر دوشنبه تا سه‌شنبه در مسجد بود و روز سه‌شنبه جنازه را دفن کردند. وقتی می‌خواستند جنازه را به سمت قبر ببرند، چند نفر از اصحاب خود را به داخل قبر انداختند و گفتند: این خاک را بجای پیامبر اسلام (ص) بر سر ما بریزید. سرانجام جسد مبارک پیامبر اسلام را داخل قبر گذاشتند و وقتی می‌خواستند خاک بر جسد رسول‌الله (ص) بریزند، حضرت فاطمۀ زهرا (رض) که در فاصله ده متری ملول و غمبار نشسته و نظاره‌گر بود، فرمود: «یا بلال: کیف تتوعت انفسکم ان تضعوا التراب علی رسول الله (ص)» چگونه می‌توانید خاک بر جسد مبارک رسول‌الله (ص) بریزید؟ بلال جلو آمد و گفت: «یا ریحانة رسول الله» ای عزیز پیامبر اسلام (ص) از دست ما چه‌کاری برمی‌آید؟ و الله اگر از ما کاری ساخته بود او را در آسمان قرار می‌دادیم؛ اما چکار کنیم در کتابی که بر پدر تو نازل شده آمده است: «مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى» شما از خاک خلق شده‌اید و با دیگر شمارا در آن قرار می‌دهیم و دیگربار شمارا زنده می‌کنیم و از آن خاک بیرون می‌آیید. فانا لله و انا الیه راجعون
این بحث هرچند مختصر بود اما تصور می‌کنم دارای ابعاد زیادی است. وفات این شخصیت بزرگوار و خاتم تمام پیامبران و کسی که خدای بزرگ به حیات او قسم یاد کرده و خدا و ملائکه و بنی‌آدم بر او صلوات فرستاده‌اند، به ما نیز امر فرموده‌اند بر او صلوات بفرستیم «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً»
او رحمةللعالمین بوده و این عالم به وجود او نیاز داشت اما فوت نمود و به ما درسی داد که ما هم خواهیم رفت این دنیا محل گذر است و همه ما مسافر هستیم و باید از این مرگ درس و عبرت بگیریم.

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد