پایگاه خبری تحلیلی هزارماسوله11:40 - 1392/04/31
روز جهاني قدس:

روز جهانی قدس و حمایت از مردم مظلوم فلسطین

 صهیونیسم یک جریان انحرافى در دین یهود است. صهیونیسم را باید یک پدیده مافیایى دانست که زرسالاران یهود براى رسیدن به مطامع خود، آن‏را به‏راه انداخته‏اند
 
  صهیونیسم یک جریان انحرافى در دین یهود است. صهیونیسم را باید یک پدیده مافیایى دانست که زرسالاران یهود براى رسیدن به مطامع خود، آن‏را به‏راه انداخته‏اند. البته این واقعیت را نباید انکار کرد که جریان صهیونیسم با همه ویژگى‏هاى منفى آن، در میان یهودیان بروز کرده است و پایگاه اصلى آن نیز در میان یهودیان است، اما نباید آن‏را با دین یهود کاملا منطبق، یکسان و جزء جدایى‏ناپذیر دانست.
صهیونیسم مى‏کوشد تا خود را سمبل دین یهود معرفى کند تا کسانى را که با آن مخالفت مى‏کنند، یهودستیز توصیف کند، این در حالى است که بعضى از یهودیان جهان، صهیونیسم را یک پدیده انحرافى در دین یهود دانسته و بسیارى از آن‏ها با تشکیل گروههایى علیه آن فعالیت مى‏کنند. از جمله این گروهها، جنبش یهودى ضدصهیونیسم «نتوریکارتا» و «ستمار» است.
در عین حال باید توجه کنیم که بسیارى از ویژگى‏هاى صهیونیسم در میان برخى یهودیان ریشه تاریخى دارد و قرآن نیز به آن‏ها اشاره مى‏کند و از این‏رو تاویل‏هاى نادرست و تحریف‏هاى صورت‏گرفته در دین یهود، زمینه مناسبى براى شکل‏گیرى و بروز صهیونیسم به‏شمار مى‏آید، تحریف‏هایى که در آن ترسیم خداى متعال (العیاذبالله)، به‏صورت انسان عاجز و ناآگاه و کشتى‏گرفتن با حضرت یعقوب و مغلوب‏شدن در برابرش و نسبتهاى ناروا دادن به انبیاء داده شده است.
از سوى دیگر این واقعیت هم وجود دارد که جنایات یهودیان، هم ریشه در ایدئولوژیهاى خصمانه تورات تحریف‏شده و تلمود دارد و هم در عمق فکر و دکترین سیاسى و عملکرد وحشتناک و ددمنشانه آن‏ها؛ و این روح ددمنشى، مسبوق به نیت شوم و برنامه‏ریزى‏شده این افراد است.
جنبش صهیونیستى از بدو قرن بیستم و تولد آن توسط صهیونیسم تا اعلام دولت، جنایاتش را به‏وسیله سازمانهاى‏تروریستى به اجرا مى‏گذاشت که هم وجه دینى (بر مبناى تورات تحریف‏شده) داشتند و هم وجه کاملاً مشروع و قانونى. «ایرگون»، «هاگانا»، «اشترن» از مشهورترین این سازمانهاى تروریستى بودند و هستند. سران رژیم صهیونیستى بر اساس سیاستهایى که مبنا و اصل آن‏را از تورات تحریف‏شده گرفته‏اند، اعمال وحشیانه خود را همراه با یک رشته عملیات قتل و تبعید توأم با خشونت به سرانجام دلخواه مى‏رساندند.
بدین‏جهت براى بررسى و شناخت صهیونیسم، ناچار به بررسى پایه‏هاى اعتقادى یهود هستیم که منجر به تشکیل صهیونیسم شده است اما به‏رغم این تحریف‏ها و ویژگى‏هاى منفى ناشى از آن در دین یهود، این دین همچنان یک دین آسمانى تلقى مى‏شود و رابطه اسلام با یهود و مسلمانان با یهودیان یک رابطه مسالمت‏آمیز، وحدت‏طلبانه بر اساس کلمه توحید از صدر اسلام تا کنون بوده است در حالى‏که رابطه میان اسلام و صهیونیسم و مسلمانان و صهیونیست‏ها، رابطه رویارویى و ستیزه‏جویانه است.
 آینده بستر تحول‏هاى بسیار است و نمى‏توان آینده را به‏طوردقیق پیش‏بینى کرد، بنابراین، صاحب‏نظران با بررسى نظرهاى تحلیل‏گران و دولت‏مردان طرف‏هاى موضوع، داشته‏ها و حامیان طرفین، موقعیت‏هاى راهبردى و... به تحلیل و پیش‏بینى آینده اقدام مى‏کنند ما هم بر این اساس به پیش‏بینى آینده رژیم صهیونیستى مى‏پردازیم.
رژیم صهیونیستى از دو بعد داخلى و بین‏المللى با مشکل روبه‏روست:
الف- بعد داخلى‏
1. مهاجران یهودى: همان‏طورکه مى‏دانیم، یهودیان بر اساس وعده‏هایى مبتنى بر زندگى بهتر و آسوده‏تر به این سرزمین کوچ داده شده‏اند اما سرزمینى که از لحاظ امنیتى با مشکل روبه‏روست و ساکنان آن دایما شاهد عملیات شهادت‏طلبانه و یا موشک‏باران هستند، به‏خصوص که هیچ وابستگى تاریخى و ریشه‏اى به این سرزمین ندارند، به‏هیچ‏وجه این وضعیت تحمل‏پذیر نخواهد بود، بنابراین رژیم صهیونیستى که هزینه‏هاى بسیارى براى کوچ‏دادن یهودیان سراسر دنیا به این سرزمین مى‏کند با هر حمله موشکى یا حمله شهادت‏طلبانه و احیانا نبردى، شاهد موج بازگشت یهودیان خواهد بود.
2. شکاف‏هاى مردم سرزمین‏هاى اشغالى: وجود شکاف‏هاى طبقاتى به‏دلیل تفاوت‏هاى نژادى، یکى از عوامل ویران‏کننده رژیم صهیونیستى است، «در جامعه اسرائیل، سه شکاف اجتماعى عمده یهودیان سفاردى- اشکنازى، مذهبى‏ها- سکولارها و اعراب - یهودیان وجود دارد» که ذیلا مختصرى به این شکاف‏ها مى‏پردازیم:
شکاف سفاردى- اشکنازى: امروزه واژه سفاردیم از نظر معنایى، توسعه‏یافته و تمامى جوامع یهودیان شمال آفریقا، عراق، سوریه، یونان، ترکیه، و سایر یهودیان (غیر اشکنازى) را شامل مى‏شود... اشکنازى امروزه یهودیان آلمان، اروپاى شرقى و شوروى را شامل مى‏شود. به‏طورکلى یهودیان سفاردى را وابسته به فرهنگ و تمدن شرق و اشکنازى را غربى مى‏دانند و همان نگاه غربى به شرقى در جهان امروز در نگاه اشکنازى‏ها که مقام‏هاى بالا را اشغال کرده‏اند، نسبت به سفاردى‏ها که در پست‏هاى نازل‏تر هستند وجود دارد. به‏طورکلى اشکنازى‏ها در پنج زمینه علیه سفاردى‏ها تبعیض قائل مى‏شوند:
1. اعمال سیاست‏هاى تبعیض‏آمیز علیه سفاردى‏هاى در زمینه اسکان، میزان بهره‏مندى از امکانات، اعتبارات اجتماعى و...
2. سیاست غربى‏کردن اسرائیل به‏مثابه کشور غربى که در آن روش‏ها، آداب و رسوم اشکنازى‏ها ترویج مى‏شود. محو رسم‏الخط عبرى شرقى، از بین‏بردن شعر و ادبیات و نیز به فراموشى‏سپردن شاعران و ادبیات سفاردى در این سیاست قرار مى‏گیرد.
3. از نظر اقتصادى سیاست‏هاى کلى به‏گونه‏اى طراحى شده‏اند که منجر به تقویت بنیان اقتصادى اشکنازى‏ها و فقر و بیکارى و ناامیدى سفاردیها مى‏شود. نتیجه آن ایجاد دو طبقه‏ى فرادست و فرودست در میان جامعه یهودیان مى‏باشد.
4. از نظر سیاسى، راه نیل به مناصب عالیه حکومتى براى سفاردى‏ها مسدود و یا حداقل همراه با دشوارى‏هاى بسیارى است.
5. در حوزه‏ى مسائل نظامى نیز اکثر مناصب مهم تحت کنترل اشکنازى‏ها قرار دارد و امور سخت و جانفرساى نظامى معمولاً به‏عهده‏ى یهودیان سفاردى است.
اشکنازى‏ها به شیوه‏هاى دیگرى نیز علیه سفاردیها تبعیض قایل مى‏شوند که نمونه‏هایى از آن عبارتند از:
- جمع‏آورى کمک‏هاى مالى و تقسیم آن بین مهاجران اشکنازى.
- تأسیس نهادهاى ویژه اشکنازى که در رأس آن‏ها سازمان صهیونیسم جهانى قرار دارد که متولى امور داخلى و خارجى اشکنازى‏هاى اسرائیل است.
- مقابله با گرایش‏هایى که تأمین منافع یهودیان شرقى را دنبال مى‏کند.
- هدایت تسهیلات مادى و معنوى در جامعه به سود اشکنازى‏ها.
شکاف مذهبى - سکولار: دومین شکاف عمده در جامعه‏ى اسرائیل، شکاف میان مذهبى‏ها و سکولارهاست. سابقه اختلاف بین یهودیان سکولار و مذهبى به ریشه‏هاى جنبش صهیونیسم باز مى‏گردد. قبل از تشکیل دولت اسرائیل، ایدئولوژى صهیونیسم به دو شاخه‏ى صهیونیسم سیاسى و صهیونیسم مذهبى منشعب شد.
صهیونیست‏هاى مذهبى هرچند که به مهاجرت به سرزمین خود یعنى کوه صهیون اعتقاد داشتند، ولى اعتقاد آن‏ها بر پایه انتظار بود. انتظار براى تحقق وعده‏ى الهى. اما صهیونیسم سیاسى بر آن بود که یهود، خود این وعده را تحقق بخشد و نهایتا حرکت براى تحقق این ایده به رهبرى تئودور هرتزل منجر به تشکیل دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین شد. صهیونیست‏هاى سکولار به کسانى اطلاق مى‏شود که یهودیت را فقط به‏عنوان میراثى تاریخى- فرهنگى که باید مبناى قومیت مردم یهود قرار گیرد، تلقى مى‏کنند. در واقع اکثر رهبران سیاسى صهیونیسم از این زمره‏اند و اعتقادى به دیانت یهود به‏عنوان آئینى که به‏صورت وى از جانب خدا به موسى ابلاغ شده باشد، ندارند. اختلاف نظر میان مذهبى‏ها و سکولارها هنگام بحث درباره تدوین قانون اساسى در روزهاى نخستین پس از تشکیل اسرائیل کاملا مشخص شد که در شئونات حکومت اسرائیل و بین این دو طیف تا کنون ادامه یافته است، علاوه بر مسائل سیاسى و اجتماعى، این اختلاف در مسائل اقتصادى بین یهودیان مذهبى - ارتدکس- و صهیونیست‏ها وجود دارد، در این‏باره ارتدکس‏هاى مذهبى یهودى که حداقل سى درصد از جمعیت یهودى‏هاى سرزمین‏هاى اشغالى فلسطین را شامل مى‏شوند، معتقدند که صهیونیست‏ها با حیله تورات را مى‏خواهند تحریف کنند تا آنچه براى بقایشان سودمند است انجام شود نه آنچه حکم دین یهود است. یهودى‏هاى ارتدکس که در تضاد با یهودى‏هاى صهیونیست در سرزمین‏هاى اشغالى هر روز در جامعه خودشان قدرت بیشترى پیدا مى‏کنند، معتقدند نباید احکام دینى یهود را فداى‏ساختن اقتصاد کرد.
شکاف اعراب و یهودیان: سومین شکاف عمده در اسرائیل، شکاف میان یهودیان و اعراب است. هنگامى‏که اسرائیل در سال 1948 تشکیل شد، 150 هزار نفر از اعراب فلسطینى در محدوده‏اى که امروزه به منطقه‏ى اشغالى 1948 معروف است، باقى ماندند. بر اساس آمار اعلام‏شده از سوى منابع و مراکز اسرائیل، تعداد جمعى اعراب منطقه اشغالى 1948 در سال 2005، یک میلیون و 362 هزار نفر اعلام گردید و پیش‏بینى مى‏شود در سال 2020 به 2 میلیون و 91 هزار نفر بالغ گردد. با توجه به این‏که اعراب حدود 20 درصد جامعه اسرائیل را تشکیل مى‏دهند، اما این اقلیت بزرگ هنوز در جامعه اسرائیل هضم نشده است. یوزى دایان، رئیس سابق شوراى امنیت ملى اسرائیل در سال 2003 در گزارشى اعلام کرد که شکاف میان یهودیان و اعراب ساکن مناطق اشغالى هر روز بیشتر مى‏شود. به گفته او، پرکردن این شکاف با توجه به افزایش شدید جمعیت اعراب، باید به یکى از اولویت‏هاى ملى اسرائیل تبدیل شود.
سران رژیم صهیونیستى از وجود اعراب فلسطینى در اسرائیل بسیار بیمناک هستند چراکه هنوز نتوانسته‏اند این فلسطینیان را در خود هضم کنند تا آن‏ها خود را به‏عنوان شهروند اسرائیلى بشناسند، آن‏ها بارها در مورد اخراج فلسطینیان این منطقه، موضع‏گیرى کرده‏اند چراکه ضمن این‏که سرزمین‏هاى اشغالى را فقط مخصوص صهیونیست‏ها مى‏دانند، على‏رغم همه تلاش‏ها همچنان فلسطینیان این منطقه تهدیدى جدى براى امنیت رژیم اسرائیل محسوب مى‏شوند.
این موضوع باید مد نظر قرار گیرد که اختلاف‏هاى موجود در جامعه صهیونیستى، ریشه در باورهاى یهودیان دارد که این رژیم را از داخل به‏شدت ضربه‏پذیر و متزلزل کرده است. جامعه‏اى که مردم آن از تبعیض رنج ببرند حتما جامعه‏اى نخواهد بود که توان مقاومت در برابر فشارهاى داخلى و بین‏المللى را داشته باشد و همه فشارها روى دولت خواهد بود. اختلاف بین سفاردى‏ها و اشکنازى‏ها، مذهبى‏ها و سکولارها و بویژه یهودیان و اعرابى که ضمن تحمل فشارهاى بسیار تبدیل به شهروند درجه‏ى سه (بعد از سفاردى‏ها و اشکنازى‏ها) در جامعه یهودى! شده‏اند در حالى‏که دولت رژیم صهیونیستى یهودى است و به‏هیچ‏عنوان اعراب مسیحى و مسلمان را در خود نمى‏پذیرد و هنوز باور اشغال سرزمین فلسطین در اعراب این سرزمین وجود دارد، جامعه اسرائیل را از داخل شکننده و آسیب‏پذیر کرده است.
ب- بعد خارجى‏
1. کاهش حمایت‏هاى خارجى: در بعد منطقه‏اى و بین‏المللى نیز کاهش جایگاه این رژیم به‏دلیل ادامه سیاست اشغال و سرکوب و صدور قطعنامه‏هاى مختلف علیه آن، گویاى شکست سیاست‏هاى این رژیم در ابعاد بین‏المللى جهت همراه‏نمودن سایر کشورها با خود مى‏باشد.
2. عدم پذیرش از سوى کشورهاى منطقه: رژیم صهیونیستى عنصر نامشروع در منطقه شناخته شده است، بعضى کشورها چون ایران و سوریه این کشور را به رسمیت نشناخته‏اند و دولت‏هاى عربى که تمایل به سازش دارند، نمى‏توانند افکار عمومى خود را نادیده بگیرند و با این رژیم ارتباط دایم و مستمر برقرار کنند، این رژیم براى ایجاد ثبات داخلى و ادامه اشغالگرى، ناچار از برخورد با ملت فلسطین است، موضوعى که مانع ایجاد ارتباط دایمى بین این رژیم و کشورهاى منطقه‏اى است که مایل به ارتباط با این رژیم هستند.
3. احتمال حمله خارجى: رژیم صهیونیستى به‏دلیل نامشروع‏بودن حضورش در منطقه، اشغال سرزمینهاى فلسطین و کشورهاى همسایه فلسطین، کشتار مردم بى‏دفاع فلسطین و در فشار قرار دادن مردم تحت اشغال در سرزمین‏هاى همسایه، همواره این احتمال را مى‏دهد که از سوى این کشورها و حامیان آن‏ها مورد حمله قرار بگیرد، این واهمه به جامعه تزریق شده است و جنگ 33 روزه و شکست در برابر یک گروه مقاومت با سلاح‏هاى محدود، احساس امنیت را به‏شدت پائین آورده و این وحشت را دوچندان کرده است چراکه امید به رویارویى در برابر رژیم صهیونیستى که معروف به ارتش شکست‏ناپذیر بود، زنده شد.
ترس از جنگ، علاوه بر صدمه‏اى که به اقتصاد و سرمایه‏گذارى و صنایع مختلف یک کشور وارد مى‏کند، در رژیم صهیونیستى صدمه‏اى جدى‏تر به نام کوچ معکوس را ایجاد مى‏کند. همان‏طورکه بیان شد، این رژیم با هزینه‏هاى بسیار و با شعار زندگى آسوده و راحت، اقدام به کوچ یهودیان سراسر دنیا به این سرزمین مى‏کند، در حالى‏که این تهدیدها علاوه بر حملات شهادت‏طلبانه و حمله‏هاى موشکى گروههاى مقاومت فلسطینى، باعث کاهش کوچ یهودیان به فلسطین شده است. به این موضوع باید نبود عمق استراتژیک سرزمین‏هاى اشغالى را اضافه کرد. مساحت این سرزمین‏ها برابر نیمى از مساحت تهران است که این خود معضلى بزرگ براى رژیم صهیونیستى در احتمال جنگ با کشورهاى منطقه خواهد بود.
بنابراین در یک جمع‏بندى از آینده وضعیت فلسطین و اسرائیل باید گفت که آینده رژیم صهیونیستى با چنین وضعیتى رو به اضمحلال است؛ چراکه از داخل با تبعیض‏هایى که روا مى‏دارد پوسیده شده است و در بعد بین‏المللى همواره با تهدیدهایى روبه‏روست، تهدیدهایى که در هر صورتى منجر به جنگ شود، این رژیم را از هم خواهد پاشید.
رژیم صهیونیستى نمى‏تواند به خود بقبولاند که میان سفاردى‏ها و اشکنازى‏ها تفاوتى قایل نشود چراکه این موضوع ریشه در باورهاى اشکنازى‏ها دارد که در راس امور رژیم صهیونیستى هستند و هم‏چنین نمى‏تواند اعراب را در خود هضم کند چراکه این رژیم مبتنى بر نژادپرستى تأسیس شده است و اگر هم با اعراب کنار بیاید و کارى با آن‏ها نداشته باشد، تا سال‏هاى نه چندان دور شاهد این خواهد بود که اعراب سرزمین‏هاى اشغالى جمعیتى بیش از یهودیان دارند، اگر با آن‏ها برخورد نظامى داشته باشد زیر ذره‏بین نظارت کشورهاى منطقه با مشکل برخواهد خورد و از نظر بین‏المللى هم با افکار عمومى دنیا مواجه خواهد شد.
اگر با گروه‏ها و کشورهاى منطقه وارد جنگ شود، نتیجه‏اى جز شکست نخواهد داشت و راهى هم براى دوستى وجود ندارد. تنها راه براى این رژیم این است که با همکارى سازشگران داخل مرزها و خارجى، کانون‏هاى مقاومت را از بین ببرد، اقدامى که در لبنان و غزه به شکست انجامید و با ایجاد بلوک سازش در داخل فلسطین و سران عربى به‏شدت دنبال مى‏شود.
 
اهمیت موضوع فلسطین
موضوع فلسطین و لبنان براى ایران از دو بعد اهمیت بسیارى دارد: نخست از جنبه الهى و اسلامى که به حکم فطرت الهى موظف به پشتیبانى از مظلومان در برابر ظالمان هستیم، صرف نظر از این‏که مظلوم یا ظالم مسلمان باشد یا نباشد؛ و به‏عنوان مسلمان وظیفه شرعى‏مان ایجاب مى‏کند که از کیان اسلامى‏مان حمایت کنیم به‏ویژه فلسطین و بیت‏المقدس که از لحاظ فرهنگى، تاریخى و سیاسى جزء جدایى‏ناپذیر دین ماست، در قرآن و روایات ائمه معصومین، حمایت و یارى‏رساندن به مظلومین جهان بسیار سفارش شده است، ضمن این‏که قدس در مفاهیم دینى اسلام اهمیت به‏سزایى دارد. این اهمیت به این جهت است که بیت‏المقدس نخستین قبله امت اسلام و یکى از سه مکان مقدس اسلامى پس از بیت الله الحرام در مکه و مسجد النبى در مدینه است. قدس سرزمین اسراء و معراج است و این مسأله که چرا پیامبر(ص) از مکه به معراج نرفت بلکه از مکه به بیت المقدس و پس از آن به معراج رفت، نشان‏دهنده جایگاه خاصى است که این شهر در تفکر اسلامى دارد. در این شهر نمادهاى اسلامى بسیارى چون مسجد الاقصى، مسجد قبه الصخره، دیوار بُراق و غیره که همه از نمادهاى اسلامى است وجود دارد. این شهر سرزمین انبیاء است. با این همه تاریخ پرشکوه دینى اسلام، شایسته نیست که امت اسلام در مقابل اشغال این سرزمین به دست کفار صهیونیست واکنش مثبت و عملى از خود نشان ندهد.
ملت ما مذهب اهل بیت را برگزیده و خود را شیعه امیرالمؤمنین على(ع) مى‏داند که سمبل عدالت است و شهادت آن‏حضرت به‏خاطر همین ارزش والاى بشرى بوده است و قطعاً ملتى که افتخار پیروى از امام عدل را دارد، به خود اجازه نخواهد داد که در مقابل این همه بى‏عدالتى، بى‏تفاوتى را پیشه کند. همان ملتى که مهمترین الگوى خود را از امام حسین(ع) و نهضت کربلا بر گرفته است و همواره ایستادگى در مقابل ظالم و دستگیرى از مظلوم را گزینه خود قرار داده است، بعید است که در مقابل جنایات رژیم اشغالگر قبله‏گاه اول مسلمین به‏ویژه در زمانى که دنیاى استکبار با تمام قوا از اسرائیل حمایت مى‏کند، سکوت اختیار کند.
و دوم از بابت راهبرد نظام اسلامى ایران است. مقام معظم رهبرى در این باره مى‏فرمایند: «بعضى‏ها مى‏گویند مشکل ما این است که خودمان را با اسرائیل درانداخته‏ایم، در حالى که مسأله این نیست که ما خودمان را درانداخته‏ایم، اسرائیل مدعى کل خاورمیانه از نیل تا فرات است. فراتى که در فاصله کوتاهى از مرز ما قرار دارد. امروز که عراق به تصرف آمریکا درآمده است، اسرائیلى‏ها با تمام سرعت در حال محکم‏کردن جاى پاى خود در عراق و به‏خصوص شمال آن کشور هستند. اگر ما تصور مى‏کنیم که دست‏برداشتن از مقاومت، مشکل ما را حل مى‏کند، درست نیست. مى‏گویند ما را چه به فلسطینى‏ها و اعراب، ما ایرانى هستیم، چرا سرنوشت خودمان را به آن‏ها گره زده‏ایم. این حرف‏ها درست نیست. زیرا سرنوشت کشورهاى منطقه به یکدیگر گره خورده است. هر شکستى که در منطقه و مجموعه کشورهاى مسلمان به‏وجود آید، بقیه کشورها نیز از آن آسیب مى‏بینند.»
مثلا پس از اشغال عراق، رسانه‏هاى صهیونیستى همچون «هاآرتص» و «معاریو» با اشاره به اسناد موجود (و احتمالا موهوم) مدعى هستند که پیشینیان یهود در پنج قرن گذشته، موجب آبادانى مناطقى از آسیا شده و این مناطق هم‏اکنون در حوزه کردستان است و باید مالکیت آن به مالکان اصلى، یعنى نوادگان آن‏ها که هم‏اکنون در اسرائیل هستند، بازگردانده شود. بر اساس این ادعا، بخشى از شمال عراق، غرب ایران، جنوب ترکیه و بخشى از خاک سوریه که کردنشین هستند، مال اسرائیل است!
تاریخ و اندیشه صهیونیسم گویاى این مطلب است که اسرائیل در تکاپوى تسلط بر نیل تا فرات است. طبق نقشه از پیش تعیین‏شده، آمریکا عراق را اشغال مى‏کند تا اهداف صهیونیسم را جامع عمل بپوشانند، از جمله اخبارى در مورد نفوذ صهیونیسم در عراق در رسانه‏ها آمد که قابل توجه است، به این گزارش توجه کنید: «عملیات چندمنظوره‏اى که صهیونیستها در عراق به راه انداخته‏اند، تدریجا ابعاد گسترده‏اى را به خود مى‏گیرد و حتى در بعضى موارد به‏طور آشکار در حال انجام است. این عملیات در ابعاد نظامى امنیتى اقتصادى نفتى پیمانکارى و تجارى در مقیاس وسیعى صورت مى‏گیرد و شرکتهاى صهیونیستى عموما به‏عنوان کارگزار شرکتهاى آمریکایى به اجراى نقش و ماموریتى مى‏پردازند که بر اساس دستورالعمل‏هاى تنظیمى توسط اشغالگران به آن‏ها محول گردیده است. علاوه بر این شرکتهاى صهیونیستى از این فرصت طلایى براى حضور مستقیم و بدون واسطه در عراق نیز بهره‏مند شده‏اند و از این طریق به انجام عملیات بانکى، حمل و نقل جاده‏اى و خرید زمین و املاک مسکونى تجارى کشاورزى و نفتى سرگرمند...» این اقدام ممکن است در هر منطقه از خاورمیانه اتفاق بیافتد، نقشه‏هاى شوم رژیم صهیونیستى براى تسلط بر راهبردى‏ترین منطقه جهان یعنى خاورمیانه به کمک استکبار جهانى از سالها پیش طرح‏ریزى و آغاز شده است، در صورت سستى و اهمال امت و سران دولت‏هاى اسلامى، اگر امروز نباشد حتما فردا اتفاق خواهد افتاد که «ان الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم - خداوند وضع هیچ ملتى را عوض نمى‏کند تا که خودشان تغییرى در خود ایجاد کنند».
اسرائیل محصول غرب استعمارگر و هم‏پیمان با اوست و حضور این رژیم در منطقه (با اعتقادهاى خرافى که دارند) سرآغاز استعمار دوباره مردم منطقه است، آن هم از نوع استعمارى که قصد از بین‏بردن اعتقادهاى دینى مردم منطقه براى چپاول بیشتر آن‏ها را دارد. هر استعمارگرى براى بهره‏کشى بیشتر از مستعمره‏هاى خود، تمامى ارزش‏هاى دینى و فرهنگى که روح زندگى و حرکت را به مردم مى‏دهد را از آنان مى‏گیرد، درست همان‏کارى که سال‏هاست با مردم منطقه‏ى خاورمیانه کرده‏اند که بالاترین استعدادها و اعتقادها و منابع طبیعى را دارند.
خوب است بدانیم که وجود اسرائیل چه بحران‏هایى را در منطقه به‏وجود آورده است و ایجاد خواهد کرد. وجود اسرائیل بهانه‏اى براى مسابقه تسلیحاتى در منطقه است که سود سرشارى نصیب غرب مى‏کند و به این وسیله کشورهاى اسلامى از هزینه‏کردن براى توسعه و پیشرفت خود باز مى‏مانند.
راهبرد اسرائیل استمرار و گسترش اشغالگرى براى تحقق شعار از نیل تا فرات و تسلط بر جهان است. براى تحقق این هدف دائماً در کشورهاى اسلامى ایجاد اختلاف مى‏کند تا با پرداختن به امور داخلى خود، از امور ملت فلسطین بازمانند، درست همان مسأله‏اى که در لبنان به‏وضوح مى‏بینیم.
انقلاب اسلامى ایران که مبتنى بر آموزه‏هاى غنى دینى و باعث بیدارى در جهان اسلام است، خطر بزرگى براى صهیونیسم جهانى است، لذا از هر حربه‏ى براى بازداشتن ایران از نیل به توسعه و پیشرفت در سایه حکومت اسلامى بهره مى‏برند. آن‏ها با دست‏نشاندگان خود و برخى سران عربى که ماهیت پستشان در اطاعت از غرب و مانع‏تراشى در ایجاد امت واحده‏ى اسلامى روزبه‏روز نمایان‏تر مى‏شود، با طرح شعارهاى موهومى که مانند هلال شیعى و اختلافات مذهبى به‏دنبال ایجاد شکاف در امت اسلامى و تغییر دشمنى اسرائیل- اسلام به سنى- شیعه هستند. بنابراین پافشارى دولتمردان و ملت ایران در مسأله فلسطین که هم‏مذهب ما نیستند به جلوگیرى از تفرقه در جهان اسلام کمک شایانى کرده است و نیز مانع بزرگى براى تحقق اهداف شوم رژیم صهیونیستى خواهد شد.
پس ما ایرانیان که با انقلاب اسلامى باعث بیدارى جهان اسلام شده‏ایم و داراى آرمان بزرگ هستیم، نباید این اجازه را به جهان استعمارگر بدهیم که ذره‏اى از خاک منطقه را در اشغال خود درآورد. بنابراین حمایت از مردم مظلوم فلسطین از دو بعد دینى و راهبردى براى ما اهمیت دارد.