پایگاه خبری تحلیلی هزارماسوله09:53 - 1400/11/06
یادداشت/نبی یوسفی

سهم ناچیز راهداران از جاده

من همکارِ بزرگ مردان جاده های سخت و کوهستانیِ و بلند قامت، پاوه هستم.

به گزارش هزارماسوله ،مردانی  که دستانشان  بال و پرِ سیمرغین است برای مسافرانِ در جاده های سرد کوهستان ها، همکاران راهدارم آشنای راه و بیراهه های شهرستان هستند و در هر پیچ و خمشان هزاران خاطره خوش و ناخوش دارند.

 

همکارانی که دوش به دوش  کوهستان های سر به فلک کشیده شاهو  ایستاده اند تا راههای زمستان باز بماند و هراسی به دل مسافران حین کولاک و بارش برفِ زمستانی راه نیابد.

 

همکاران  راهدار نارنجی پوشِ من نه با بهار غریبه اند و‌نه با تابستان، از فصل شکوفه ها تا رسیدن میوه های شیرین تابستان با نگاهی تیز، دستانِ تاول دارشان  را سایه می کنند بر سر جاده ها و مسافرانشان.

 

نوروز، سبزه را با حسرت روی سقف ماشین های متردد در جاده ها می بیند و همه دلتنگیشان برای خانواده را با یک لبخند و دستی به نشان “خدا نگهدارتان باد”  برای آن ماشین ها رفع می کنند و در کنار جاده می مانند تا دل مسافرانشان به حضورشان گرم شود.

 

برای من هم پیش آمده در جاده مانده باشم، ترسیده باشم، بلرزم و دعاگو شوم برای نجات از کولاک سخت جاده ای اما با دیدن خودرویی با نوار زرد رنگ و چراغ های آبی چشمک زن و آرم سبز و سرخش، دلم قُرص شده است که اگر آسمان مجال ادامه را ندهد، برای ایمن ماندن و ایمن رفتن، راهدارِ همراه را کنارمان داریم و جمله ای  برایم زمزمه شود”آسوده باشید، راهدار بیدار است)

 

آنها آموخته اند ایستادگی‌ را از کوههای در جاده، هرگز رنگ رخساره را با رسیدن پاییز از دست نداده و خودِ زمستان نیز خو‌ کرده است به این همراهان و می داند راهداران موهایشان را در سفیدی برف هایش، سپید کرده اند.

 

دیده اید این راهداران را؟ می شناسیدشان؟ سفیران گمنامی که غیرت و مردانگیشان اقتدارِ سرما را می شکند و جهنمِ سرد زمستان جاده ها را معجزه می‌کنند...

افتخارمان داشتن بزرگ مردانی  از جنس خدمت و ایثار است، حقوق کم و کار زیاد خسته شان نکرده است.

 

 ما سربازِان نارنجی پوش وطن هستیم بدون پلاک  تا اگر مثل خیلی از همکارانِ راهدارِ شهیدمان، نفسمان در کولاک کم آورد، زیر بهمن راههای مرزی دفن شدیم ،یا دره های عمیق در جوار جاده های باریک و برف گرفته به آغوشمان  کشید، همین لباس نارنجی نشانمان باشد...

 

همکار راهدارم سپیداری است در کنار راهدارخانه ها، این روزها، بی مهری های زیادی بر ما تحمیل می شود...

 

سفیران گمنام جاده های ما این روزها غریبانه گمنام تر می شوند... چه گمنامی بالاتر از اینکه ما را شناختند و نشناختند... سپاس نگفتند...قدرندانستند....دستمزدی در خور خدماتشان  نگرفتند....اما به ما توهین کردند... راه را بر ما  بستند و به ناحق آبرویمان را نشانه رفتند....

 

شاید باید راهدار باشی تا چرت زدن های گاه و بیگاه  پشت فرمان دستگاه های فرسوده را تجربه کرده باشی که از درو پیکرش سوز سرما رو در وجودت حس کنی ،  شاید باید راهدار باشی تا هرساعت از شبانه روز در جاده  وساعتها بدون اینکه هم شیفت داشته باشی  بخاطر آسایش همشهریانت باعشق دل به جاده بزنی شاید باید راهدار باشی و به جفا ناسزا بشنوی، پرخاش هارا ببینی و متواضعانه دست بر پیشانی بگذاری و بگذری و ببخشی و کارت را با عشق ادامه دهی و دعای سفر به سلامت را بدرقهِ راهِ اویِ خشمگین کنی...

 

نبی یوسفی نژاد

روابط عمومی راهداری وحمل ونقل جاده‌ای شهرستان پاوه