یادداشت/محمدمهدی صالحی

اپیدمی خشونت اسلامی!!

سرویس: اجتماعیکد خبر: 295495|22:52 - 1395/10/07
نسخه چاپی
اپیدمی خشونت اسلامی!!
به راستی چگونه است آدمی به حدی میرسد که نمیگویم برادر نمیگویم هم وطن نمیگویم هم دین وآیین بلکه هم نوعش را ذبح میکند؟

به گزارشهزار ماسوله، هزار و چهارصد و اندی پیش از این نهالی در منطقه ای لم یزرع رویید نهالی که شاخه های تنومندش نماد سختی و غربت در راه هدف و بسیاری از ایده آلیست های انسانی بود زمانی که ولادت دختری مایه ننگ بود دختری را تربیت کرد که امروز میلیون ها مرد تنها افتخارشان را نسبت با آن دختر میدانند.


تفکر اعلای این نهال در طول سالیان و بنا به دلایل متعدد سبب روییدن شاخه هایی شد هراز چندگاهی باغبانی شاخه های هرز آن را هرس میکرد اما در نبود این باغبان(بسته بودن باب اجتهاد)گروه هایی سطحی بین پا به عرصه وجود نهادند که هیچ بویی از تعالیم پیامبری که روی خجالت زده دشمنانش را نمیتوانست ببیند نبرده اند.


این تفکر امروز به یک اپیدمی همه گیر تبدیل شده که امنیت جهانی را به مخاطره انداخته است و چه عجب جای ابن مسکویه هایی خالی حس میشود که به زبان سعدی به آدمی بیاموزد و تطهیر و تهذیبی دیگر بنویسد که بنی آدم اعضای یک دیگرند.


آدم امروز دیگر نمیخواهد ریشه تکفیر را بداند نمیخواهد بداند چرا اهل قبله ای واحد هم دیگر را میکشند آدم امروز فقط یک چیز میخواهد آرامش


آدم طبل طبع پرادعای توخالی امروز چه زود فراموش کرد يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ کَافَّةً (پس ای مؤمنان! همگی‌درصلح وآشتی درآیید)


به راستی کتاب همیشه ماندگار آن ماندگار ابدی که امروز فقط تزیینی شده برای ویترین های خانگی چقدر یدعُوا إلی دارِ السّلَمِ را فرمود و ما چقدر این دعوت را پس زدیم.به واقع بعضی اوقات کمی باید با خود اندیشه کنیم آیا ما خلیفه خدایی هستیم که خود را سلام و مومن و ایمن دهنده میخواند؟


به راستی چگونه است آدمی به حدی میرسد که نمیگویم برادر نمیگویم هم وطن نمیگویم هم دین وآیین بلکه هم نوعش را ذبح میکند؟شایسته است داروینیسم تجدید شود چرا که میمونها قطعا برای هم نسبت بودن باما اظهار تاسف خواهند نمود.


اپیدمی خشونت اسلامی نه فقط در محوطه جهان اسلام بلکه فراتر از آن تاثیر گذار روحیات بشر خواهد بود آدم آرمان گرای دیروز به آدم تاریخ گرای امروز بدل شده است که پاسخ تمام سوالاتش را در تجربه هایی میداند که خود نیاز به تکرارشان میبیند.
راه کار مقابله با این اپیدمی واکسنی است که شاید هیچ گاه کشف نشود زیرا که این اپیدمی اگر صدایش خاموش شود بازهم به صورت آتش زیرخاکستر خواهد بود.


مهم نیست سببش تئوری نفوذ باشد یا تفکرات بنیادگرایی اسلامی و یا جنبش های اسلامی امروزی و یا حتی نوعی دفاع از خود سیاسی مهم این است که این بیماری امروز لاشه این نهال هزار و چهارصدساله را ضعیف گردانده باغبانی نیز برای سامان دهی آن با وجود این همه آشوب اختلاف با وجودِ وجود مجال ظهور و تجلی نخواهد یافت.به راستی هیچ راهی جز تاسف بر نسل بشری نمی ماند و حقیقتا یا حسره علی العباد در نسل امروز مشمول خود ماخواهد بود.


به راستی چگونگی مبارزه با این اپیدمی از خود مبارزه به مراتب مهم تر است نیاز به حرکتی جدی جدای از ریخت و پاش های اجلاس هایی که در این باره برگزار میشوند مطلبد.


آیا با این پدیده به شیوه دیپلماسی نرم میتوان رفتار کرد یا خیر جواب سنگ انداختن سنگ پرانی است؟


برخلاف دیگر منتقدین و متفقین در این حوزه که راهکار را به عهده اجتماعی که خود مورد هدف این هجمه است ،هجمه ای که پیکره اش از خود همین اجتماع میباشد، میگذارند بار مخالفت با این تفکر ویرانگر را بر عهده خطیبان و منبرچیان و روشنفکران جامعه میدانم که مردم را از این اپیدمی همه گیر مطلع سازند برخلاف برخی متحجرین که جهاد صغیر امروز را فقط در تفنگ و میدان جنگ میدانند تریبون را وسیع ترین و خطرناک ترین عرصه نبرد در دنیای حاضر میدانم.آفت تحجر دینی آفتی است که مردم این دیار از آن رنج میبرند خطیبان برجسته این دیار به جای اینکه زبانشان جولانگاه اختلافات حزبی درون اسلامی باشد باید در مقابله آفت داعشیسم ها قدعلم کنند به راستی آیا به این فکر نمیکنند در دنیای واپسین که بسیاری از همین خطیبان به آن باورمند نیستند آن فردی که آبیار اصلی این نهال بود از آنان نمیپرسند که چرا به جای ابیاری این درخت به پای آن نفت ریختید که بخشکانیدش؟


گاها سخت به فکر فرو میروم مگر ما همگی این آیه را نخوانده ایم:


يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ(اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست بى‏ ترديد خداوند داناى آگاه است)(13/حجرات)


پس چرا و چگونه است که لتعارفوا را تغییر داده ایم و به جای آن لاقتلوا و عناد و ستیزه گذاشتیم؟


بااینکه در جو و حال و هوای چندصد کیلومتری غرب خود نیستیم اما زمانی که نگاره ها و فیلم هایی به ما میرسد از دیدنش صرف نظر میکنیم خدایی ناخواسته دلمان آکنده و غم ناک نشود چشممان بسته شده و گوشهایمان مسدود و ادعای فتوح قلوب نیز داریم خَتَمَ اللَّهُ عَلي‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلي‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلي‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ(7 بقره)( خداوند بر دل ها و بر گوش های آنان مهر ( شقاوت ) نهاده ، و بر دیدگانشان پرده ای ( از غفلت ) است و عذابی بزرگ خواهند داشت.)


گاهی آنقدر غرق در ابهت های لباسها و جامه هایمان میشویم از یاد میبریم که میراث دار چه تفکری و از چه کسی هستیم.در جهان امروز عجب نمود پیدا میکند سخن پیامبر خاتَم و خاتِم که فرمود: يأتي على الناس زمان الصابر منهم على دينه كالقابض على الجمر(روزگارى بر مردم بيايد كه هر كه خواهد دين خود نگهدارد چنان باشد كه آتش بدست گرفته باشد.)(رواه ترمذی)


به امیدآنکه با مطالعه ای بهتر و عمیق تر از آخرین آیین آسمانی و توجه بیشتر خطیبان و منادیان اسلامی به این زمینه از رشد بیشتر این تفکر گامی هرچند کوچک بردارند.

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد