نگاهی گذرابه نوریاب / محمد رشید امینی

کد خبر: 121309|21:34 - 1392/10/25
نسخه چاپی
نگاهی گذرابه نوریاب / محمد رشید امینی
نگاهی گذرابه روستای نوریاب به قلم توانای استاد محمد رشید امینی
به گزارش خبرنگار هزار ماسوله و به نقل از نوریاو

ئه وکاتــــه ی به هـــــارله م نیشتمــــانه           ئه وســــاته ســـروه له ســــه رکیوانه 

ئه وده مه ی بولبول به چریکه ی جوانی         ده خـــوینی له بو غــــونچه ی به یانی

هـــه تاو به ســــوزی پرشنـــگی زیرین          په رده ی شه وه زه نگ لا ئه دا بوژین

لــــه وده م به هـــه زار ســلاوی جوانم           لـــه زه یــدوو مـــاوای باو باپیـــرانــم

 

 

اگرازدیدگاه محققین و پژوهشگران نگاهی به ملتهای جهان بخصوص خاورمیانه بیندازیم ،به خوبی پی میبریم هرملتی از چند تیره و طایفه وعشیره بوجود آمده اند، که ملت کرد هم ازاین قاعده مستثنی نیست .

آن دسته از عزیزانی که در این رابطه صاحب نظروگامی برداشته اند  ، به خوبی میدانند که این ملت یعنی کردها به چند تیره اساسی تقسیم می شوند، یکی از این تیرهها (کرماجی میانی) که بیشتر با نام (سورانی) از آن یاد می کنند می باشد ، که آن هم  مبحث جداگانه ودرجای خود باید از آن یاد کرد.

این تیره یعنی کرماجی میانه هم تشکیل گردیده از تیره وطایفهای کوچکتری که در تقسیم  یکی از این تیرههای (جافها) می باشند ، که این تیره برای خود در جنوبی کردستان جای پای بازنموده وقسمتی از تاریخ پر افتخار این ملت را در این مناطق رقم زده اند، که نمونه آن حکومت  طولانی بابانها دراین سرزمین پاک نژاد می باشــد ، اگر بخواهیم در خصوص این تیره از ملت کرد سخن به میان آوریم باید سالها دراین رابطه تحقیق و کتابها نوشته شود تا گوشه ای از تاریخ پرافتخار آنها را بیان نمود ، به همین دلیل مطلب را محدود وبه چند خانواده از این تیره می پردازیم که امروز در منطقه اورامان سرافراز لهون ودر روستای نوریاب در غرب شهرستان پاوه زندگی می کنند .

قبل از هر چیز باید یاد آوری نمایم که نمی توان این گفتار کوتا ه را از دیدگا پژوهشی وتحقیقی  علمی پنداشت ، بدلیل اینکه بیشتر پیش فرضیه ها بصورت پژوهش میدانی وروایتهای گـذشتگان می باشـد ،واینگونه کارکرد ازدیدگای علمی مقبول نیست ،  البته در کنار آنهاهم اسناد ومدارکی هستند دال بر واقعیتی بودن برداشتها موجود  ، که در صورت لزوم آنهارا هم ارائه خواهیم داد .

مردم روستا ی نوریاب درزمانهای گـذشته باتوجه به زندگی عشایری آنها که بر اساس دامداری اداره می گردید ، ویکی از تیرههای فرعی جافهای کوچنده که همیشه در حال قشلاق وییلاق بوده اند ،که برابر گفته قدما مسیر آمدو شــد آنها از منطقه دربندیخان و شهرزور تا مکانهای مرتفع شاهو بوده ، که هم اکنون نیز قسمتهای همانند(پیازدول، کولیخران، کولی قاورمه، سیلکه وان، و.....)در بالا ترین نقطه شاهو به نام این روستا می باشد، برابر اسناد گدشتگان نزدیک به (350 تا 400) سال قبل دست از کوچ روی کشیده ویکجا نشینی را اختیار نموده اند ، همانگونه که عرض کردم این مردم از تیره (جافها) می باشند ، برابر اسناد به جای ماند قبل از یکجانشینی همراه تیره جافهای جوانرود بوده که سر سلسله این خاندانبه  احمد بیگی جاف یان احمد بیگی بزرگبر می گردد ، که این احمد بیگ هم سر سلسله( رستم بیگیها ،منوچهر بیگیها ، قوباد بیگیها ، ولدبیگیها ، یزدانبخشیها ،وایناخیها)میباشد ، اینها درزمان علی ایناق یا علی ایناخاز جافهایجوانرود جدا به دلیل چراگاههای بکر اورامان بیشتر به این منطقه آمدو شد نموده اند ، که این هم درراستای خود براین مبنا بوده که مردم اورامان یعنی اورامی زبانها بیشتر کارهای باغداری و تجارت و صنعتگری مشغل بوده اند، برای همین کوهها وعلفزارهای کوهستان بزرگ شاهو دست نخورده و چراگاههای مناسبی برای دامداران بوده ، البته این مسایل برمی گردد به زمانهای دور، چون بعدها اورامی زبانها هم روی به دامداری و هوار نشینی آورده اند .

بعد از مدتی نوریابیهاو هیرویها از ایناخیها هم جدا می شوند که چند خانواده ایی از اینها  به روستا وراء می روند و در آنجا اسکان پیدا می کنند ، برابر اسناد خانوادگی در زمان(محمود بیگ)یعنی در سال(1170 ه ق)هیرویها هم از نوریابیها جدا وبه روستای امروز هیروی میروند ، نوریابیها بعد از یکجا نشینی در روستای فعلی ، دست از ییلاق قشلاق بر نداشسته اند ، هرسال از دامان شاهو شروع نموده وتا بلند ترین نقطه این کوهستان سر بلند که همان منطقه(پیازدول)میباشد برای علف چرانی دامهای خود در آمدو شد بوده اند ، دراین میان باتوجه به نزدیکی اورامی زبانها به کارهای همچون کشاورزی و باغداری روی آورده که اثار آنرا امروزه در اطراف این روستا به خوبی مشاهده می نمایم .

 آنچه که به مارسیده درآن زمان نخست در نزدیکی چشمه سفید (کانی چه رمگ) اسکان نموده اند ، واساس نام نوریاب به همانجا اطلاق شده ، چون مدتی را درآن  مکان گذرانیده ومتوجه گردیده اند که برای زمستان نامساعد می باشد به مکان فعلی که در آن زمان به اسم ( دلکنی ، درکنی ) نقل مکان نموده واسم روستای نوریاب را برآن گذاشته اند .

 برای معنی لغوی (نوریاب) برداشتهای مختلفی هست ، از جمله (جای نور) یان نور آوا، نور یاوا ، از آن یاد می شود ،مثلا"برای کلمه( نوریاوا)  آن روایتی را بیان می نماییند هرچند جای شک وگمان است ، ولی اینگونه بیان میشود درزمانی که سپای اسلام برای فتح اورامان آمده ومدتی نتوانسته اند شهر پاوه بخصوص قلعه دزی را فتح کنند ، وسپاه اسلام در کنار چشمه سفید اسکان داشته اند ، هر شب میان غروب وعشا نوری بر سر آنها تابیده ، که آنهایی در قلعه دزی بوده اند آنرا به خوبی مشاهده کرده اند ، که بعدها آن مکان را (نوریاوا ، نوریاو) گفته اند ، که این اسم تاهنگام اسکان مردم به کنار چشمه سفید اطلاق می شود، که برای معنی این واژ به فرهنگ دهخدا مراجعت نمودم و اینگونه نوشته بودند ( نوریاب (نور) (نف مرکب) نوریابنده ، نور گیرنده ، مستنیر .

 

                  مشعل ما از رخ او نوریاب          شعله مهر رخ او دورتاب

 

                تا بود از شـــعشعه آفتــــاب           سطح معلا فلـک نوریاب

باتوجه به این معنی دهخدا وموقعیت جغرافیای نوریاب که از هرسوی آفتابگیر می باشد ، می توان از نور تابیده گرفته شده باشد ، نه آن داستانی برای سپا اسلام گفته اند .

ویا (نور آب) که نوردرزبان اورامی به معنی چاه  ، که می شود چاه آب ، که کم کم نور آب به (نورئاو، نوریاو ) تبدیل گردیده است ، ویا (نوره آب) یعنی نوبت آب که آنهم بر مبنای تقسیمات آب سرچشمه میراباد یا (میرئاوا) که قسمتی از آن به این منطقه اختصاص داده اند ، که هم اکنون سندی دال بر این تقسیم بندی موجود که یک چهارم این آب متعلق به زمینهای اطراف نوریاب بوده است، که این کلمه (نوره آب) به مرور زمان به  نوره آو ،نوریاو ، تبدیل گردیده، که من بیشتر به (نوریاب  و نورئاو ) به معنی  تابنده نور ونوبت آب  را برای معنی کلمه نوریاب میدانم که درست باشد .

این روستا باتوجه به موقیت جغرافیایی در زمان خود به یکی از بهترین روستاهای اورامان از لحاظ کشاورزی وزمینهای مسطح وهموارتبدیل شده بود ، همین امر در زمان خود باعث گردیده بود که این روستارا سیلوی اورامان از لحاظ کشت گندم نام گذاری کنند، تنها چیزی در گذشته بیشتر مردمان این روستارا آزار می داد جریان کم آبی بوده ، واین امر هم بعدها مرتفع گردید .

از آن دورانی که مردمان این روستا یکجا نشینی را انتخاب نموده ، باتوجه به موقعیت خوب آن از اطرف واکناف مردمانی زیادی به این روستا آمده ،که با هم زیستی مسالمت آمیز این مردم خیلی زود جزیی جدایی ناپذیر از اهالی این روستا شده اند .

در طول تاریخشخصیتهای اجتماعی ودینیزیادی از میان این مردم برخاسته  که نمونه والگو درسطح منطقه بوده اند ،  از گدشته های دور اطلاع مستندی در دست نیست ، ولی در دویست سال اخیر مردانی هم چون( محمودبیگ ،ولدبیگ ، نامداربیگ، قادر بیگ ، عبداللهبیگ عه به نوریاوی،)می توان  نام ببریم، حتی قادر بیگدرزمان خود که اردلانیها حاکمیت این منظقه را بعهده داشته اند مبلغی را بعنوان مالیات برعده ای ازدامداران مردمان اورامان تعین می کنند ، که ایشان همراه شیخ محمد عزیز که در آن زمان به عنوان (خلیفه محمد عزیز از آن یاد شده به سنندج می روند تعهد می نمایند که این وجه را از مردم گرفته وتحویل نمایند ، بشرطی که مردم را تحت فشار قرار ندهند ، که سند آن هم اکنون موجود می باشد ، واین خود نشانگر شخصیت اجتماعیقادر بیگ و شیخ محمد عزیزرا می رساند .

 

 وشخصیتهای دینیهم چون (خلیفه شکرالله ، خلیفه فیض الله ، ماموستا سید جمیل ، میرزا عنایت ، میرزا محمد رشید ، مه لا عبدالحمن مشهور به ملا سوره، خلیفه محمد سعید ، حاج ماموستا ملا عمر ، حاج ماموستا ملا قادر امام جمعه محترم پاوه ،و ملا عبدالحمن فرزند سید جمیل ، وچندها انسان عالم وآگاه دیگر که هر کدام در زمان خود از بهترینها بوده اند ، کهاگر بخواهیم آنهارامعرفی وبشناسانیم گفتار به درازا می انجامد و از محدوده این مبحث دور است .

ویانوسیندگانیدر این روستا پا به عرصه این میدان نهاده و آثار آنها در ددسترس همگان قرار گرفته است ، همانندبهرام ولدبیگی ، دکتر برهان الدین ولد بیگی ، دکترجهانگیر ولد بیگی،دکتراکبرولدبیگی و......جای دارد در اینجا از کتاب (حدیقه سلطانی) جلد ششم صحفه (105و106) قسمتی از قطعه شعری که مرحوم میرزا لطف الله جوانرودی در خصوص جنگ اورامان با رضاشاه سروده که در آن  نقشامین بیگ نوریابی فرزند قادر بیگرا بخوبی توصیف نموده اشاره یی داشته باشیم ، که این شعر اگرچه از لحاظ ادبی  و فنی نمی توان آنرا یک شعر خوب یاد کرد، ولی از لحاظ تاریخی می تواند گوشه ایی از ناگفتنیهای این دیار کهن را بیان نماید .

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA

سالی یه ک هه زار هـــه م سی سه دو نو           له شکرو سه رباز که ردن گروگرو

پانزده ی مانگی ده ی هه م سی سه دو نو           له شـــــکری کیشا بولای جــــوانرو

فـــه رمانده ی لـه شکرحاجی عـه لی خان           له شکر کیشابو جوانرو و هه ورامان

ته ک داوه ســـه نگه ر میری هـه ورامان           بی وه به رانبه ر ســــه ربازی ئیران

محه مــه د به یگ چـوون شیری شه رزه            سه ربازووئه فسه رئاوه رد وه له رزه

 

سپای هــــه ورامـــان لیبــاس مـــه ره زه             سه ربازووئه فسه رئاوه رد وه له رزه 

ئه میـن به گ نامــی تایفـــــه ی نــوریاوی          لـه روژی جـــه نگا خـــه یلی پرتاوی

تفه نگچی ته رده ست چوون سه عدوه قاس         سه رباز گشتی دا له بانی ســــه ریاس

تیپ تیپ دا به هه م سپای ســــــه ربازی            سه رباز شکست دا به تیر ئه ندازی

ده ولـــه ت تی شکیا تا قــوری قــــــه لا             سه ربازو ئه فسه رگشت بی موبته لا

ئه رشـــه د سه لته نه به حوکمی دوربین             ئاوه رد به نه زه رئه و ئاغـــه  ئه مین

دس دا وه تفه نگ ئه ر شــه د سه لته نه             داله ته خت تویل ئه و هـــونه ر مــه نه

دا لـــه تــه خت تویل میــــرنـــوریــاوی               گیانی ته ســـلیم کرد ئه وبـــه ته واوی

شـــه هید بو له جه نگ شیری کاره زار              گیانی ته ســلیم کـــرد به پـــه روه ردگار

میــری نوریاوی شــه هیـــــد که رده بی              سپای هـــه ورامی شـــکست وه رده بی

مده تی یه ک مانگ جه نگ له سه ریاس بی         ده وله ت عه شایر هه ردوو هه راس بی

دوو چت لـــه تمه دا له سپای هه ورامان              ئه وه ل بی فیشه ک دوو سه ختی زمسان

ئاخـــر هــــه ورامان فیشه کیان نه مـــــا              ده ولـــه ت بو حـــدود کــه وته وه ته ما

.............................؟

همانگونه که یاد آوری نمودم این شعر شاید یک شعری ادبی نباشد ، ولی از لحاظ بیان یک واقعه گوشه ای  از رویدادی را برایمان بازگو می نماید که خیلی ها از آن بی اطلاع هستند ، حرف و حدیثها بسیارو ما در این قسمت به همین  چند سطر قناعت می نمایم ، امید است بتوانیم در آینده گوشهای دیگری از خصوصیات این دیار را بیان و اشکار سازیم  .

 

درپناه رحمت ايزد باشید دم به دم            برگلـــــستان ديارمان گــل افشـــانيــم

 

درخصوص آثارباستانی وقدیمی روستای نوریاب

این روستا باتوجه به موقعیت جغرافیایی که دارای زمینهای هموار وچراگاها وجنگلهای اطراف آن در درازنای تاریخ میباشد محل خوبی برای زندگی بوده است ، و همین امرهم باعث شده آنهایی که دراین منطقه زیسته اند آثاری از خود بجای بگذارند ،که دراین قسمت به معرفی اثار گمنام(قلا سیان)یا قلعه سیا می پردازم .

جای داردکه نکاتی را دراینجا یاد آور شویم ، هنگامی که میخواهیم درخصوص منطقه ای ویا آثار قدیمی مطلبی را بنگاریم بیش از همه بدنبال اسنادی میگردیم که مبنی برتایید این اثر باشد ، ولی اگر درگوشه وکناراین مرزو بوم مکانهای باشد که هنوز هیچ مطلبی درخصوص آنها نوشته نشده وهمانگونه ناشناخته مانده اند چه باید کرد؟! آیا باید بگویم تااسناد معتبری نباشد نباید از آن سخنی گفت و یا درشناسایی آن بی تفاوت باشیم ، دراین گونه مواقع دیدگاهی ویا کارکردی داریم به نام(پژوهش یاتحقیق میدانی) که من هم از این روش استفاده نموده وبا تحقیق ناچیز خود چند سطری درخصوص این دیار گمنام بنگارم ، امید است مورد قبول واقع گردد ودر آینده کسانی باشند با شیوهای علمی و عملی ترواقعیتهای آنرا بیان نمایند .

آنهایی که آگاهی  خوبی در رابطه با اورامانات دارند ، به خوبی میدانند که این منطقه یکی از کهن ترین مناطق کردستان یا کردنشین می باشد ، که آثار واسناد به جای مانده این دیار کهن گواهی بر این گفتار می باشد،همانند کتیبه تنگیبر  طاق فرهاد(قه واله یا اسناد قدیمی اورامان)قلعهای اورامان و زلم و پالنگانو صدها آثار دیگر،که بیشتر آنها هم تا به امروز همچنان ناشناخته مانده اند .

این سهل انگاری و کم کاری وبی توجه بودن نویسندگان و محققین است بخصوص نویسندگان ومحققین محلی ، که جای تاسف است این قشر هم دراین رابطه گامی آنچنانی برنداشته اند ، گرچه می توان کمبود امکانات پژوهشی و باستان شناسی ونداشتن محققین و کارشناسان مواردهای مشابه این امر قسمتی از سهل انگاری نویسندگان باشد ، از طرف دیگر اگر آثاری در این منطقه کشف  و پیدا شده اند بعلت سهل انگاری از بین رفته،  ویا فراموش شده اند، برای نمونه درهمان مکانی که اداره ارشاد اسلامی ساخته شده ، درهنگام خاک برداری چند کوزه بزرگ پیدا شدند ، که بدونه شک به هزاره دوهم وسوم قبل از میلاد برمی گشتند ، که این گونه اثارهیچگونه کار کارشناسی و نتیجه ای از آنها بعمل نیامد وبه فراموشی سپرده شدند .

به هر حال مطلب من در خصوص شناساندن(قه لا سیان )یا قلعه سیا میباشد ،به گمان من (قه لاسیا) درست می باشد بدلیل اینکه این مناطق در طول تاریخ مردمان اورامی زبان درآن زندگی کرداند، دراطراف این منطقه هم یک نوع سنگ سیا وجود دارد ، که به شیوه  اورامی هم به آنها (ته وه نه سیا) گفته میشود ، به همین دلیل به آن (قلعه سیا )گفته اند .

 قلعه سیا درشمال غربی روستای نوریاب که درغرب شهر پاوه می باشد قراردارد ، این قلعه اگرچه آثاری از آن باقی نمانده باتوجه به آثار کشف شده اطراف آن بر میگردد به دوران قبل از آمدن اسلام به این مناطق ، حتی میتوان گفت برمیگردد به دوران میترا پرستی یا مهر پرستی دراین دیار ، دراطراف این قلعه آثارهای وجود دارد همانند( گورستان گاورانیا گبران) در شرق آن ودر محلی به نام (شاوینه) و( آسیاب گاوران) دامنه آن ، که آسیاب آن هم اکنون تنوره آب آن به قطر یک متر و ارتفاع هشت متر موجود می باشد، به دلیل اینکه آنرا از دل سنگ کند اند که هم اکنون  آثار آن باقی می باشد ، که به گویش محلی  آنرا (آشی گاوران) یعنی آسیاب گبرها یا کافران نامیده میشود، برابر همین اسم این آثار به دوران قبل از اسلام بر میگردد ، از طرف دیگر در منطقه (شاوینه) گورستان بزرگی کشف که من خود درزمان بچگی شاهد آن بودم ، که هر روز عد ه ای از اهالی روستا به آنجا می رفتند و گورهارا کاوش ودر میان آنها اشیای قیمتی و کوزه های خالی  وجود داشت ، حتی در کنار خود (قه لاسیا) آثار دیوار قلعه را پیدا نمودند ،  از زبان آنهایی که گورهارا کاوش می کردند می گفتند اجساد داخل گورها بصورت نشسته وبه طرف شرق و غرب بوده اند ، که این میتواند نماد مهر پرستی یا آئین میترایی باشد ، که قبل از آئین زردشتی در اورامان رایج بوده است ، بر این مبنا میتوان گفت که قدمت این مکان وآثار اطراف آن بر می گردد به هزاره دوم قبیل از میلاد ، البته این تنها یک نظریه و سند دال بر واقعیت آن وجود ندارد .

 

                                        نویسنده محمد رشید امینی

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد