شكست سياست خارجي آمريكا در مصر:

بازی دو سر باخت آمریکا در مصر

کد خبر: 37718|18:22 - 1392/04/28
نسخه چاپی
بازی دو سر باخت آمریکا در مصر
 در حقیقت همه توان دولت آمریکا تنها در این خلاصه می شود که دو پهلو، «چند پهلو» و «غیرشفاف» سخن بگوید؛ آنهم در چارچوب کلماتی مبهم که نه اقدام ارتش را در عزل مرسی محکوم می کند و نه خواستار بازگشت مرسی به قدرت می شود.
مقدمه
واقعیت این است که به علت پیوستگی منافع ملی آمریکا با مجموعه امنیتی و سیاسی خاورمیانه، این کشور همواره تحت تأثیر تحولات نظام منطقه ای خاورمیانه بوده است. به این معنا که همه رویدادها، اتفاقات، تغییرات و همچنین دگرگونی هایی که در عرصه های گوناگون وجودی به ویژه در ابعاد سیاسی- امنیتی، در سطوح مختلف ملی و فراملی در کشورهای خاورمیانه رخ می دهد، فارغ از این که دارای چه برآیندهایی باشد، به شدت آمریکایی ها را تحت تأثیر آثار و نتایج خود قرار می دهد که این مسئله در طول سال های گذشته و در ارتباط با موضوعات گوناگون به ویژه پس از بیداری اسلامی آشکارا مشاهده شده است.
از این منظرگاه باید تأکید داشت که اوضاع التهاب آمیز کنونی مصر که متعاقب برکناری مرسی از قدرت و اوج گیری بحران بر این کشور حاکم شده است، چنانکه این وضعیت با وضعیتی خاصی نیز همچنان تداوم دارد آمریکایی را بشدت با ترس و وحشت روبرو ساخته است و دولتمردان این کشور را در شرایط دشواری قرار داده است. در حقیقت وحشت ایالات متحده از ادامه تحولات جاری در مصر نشان می دهد، به همان میزان که «ثبات» در مصر تهدیدی برای منافع منطقه ای و چه بسا فرامنطقه ای آمریکا محسوب می شود است، «بحران» در این کشور نیز منافع منطقه ای و فرامنطقه ای آمریکا را با خطر جدی مواجه کرده است. مسئله ای که به وضوح می توان از آن با عنوان بازی دو سر باخت آمریکا در مصر نام برد.
 
تحولات مصر و سختی های ناشی از آن برای آمریکا
فرض مسلم این است که وضعیت کنونی مصر با مسائل پیچیده موجود در خود که چشم انداز نامشخص و ابهام آلودی را در پیش روی آینده سیاسی این کشور قرار داده است، سختی های بسیاری را برای ایالات متحده ایجاد کرده و سیاست خارجی این کشور را در قبال حوادث جاری مصر در شرایط حاد و دشواری قرار داده است.
سختی های و شرایط حاد و دشوار ناشی از حوادث جاری مصر برای سیاست خارجی آمریکا و بدنه تصمیم ساز و تصمیم گیر این کشور زمانی بیشتر آشکارتر می شود که به مواضع رئیس جمهور ایالات متحده در قبال برکناری مرسی از قدرت نگاه کنیم. هنگامی که اوباما رئیس جمهوری آمریکا هفته گذشته با مشاوران عالی خویش در شورای امنیت ملی آمریکا جلسه ای برگزار کرد تا موضعی در برابر برکناری مرسی و تسلط نظامیان بر قدرت در مصر اتخاذ کند، انتخاب های سختی پیش رو داشت. اوباما درست حدود چهار ساعت بعد از سقوط مرسی، نگرانی عمیق خود را درباره اقدام ارتش مصر به صورت کتبی اعلام می کند. این اعلان در خود مسائلی نهفته و البته چند پهلو داشت و یک هشدار به ارتش و همزمان رد قاطعانه مرسی بود. جمله اصلی اوباما در این بیانیه این بود که من به ارتش مصر اعلام می کنم که سریع و مسئولانه عمل کرده و تمام مسؤلیت را هر چه سریعتر به یک دولت غیر نظامی و دموکراتیک تحویل دهد!
مسئله قابل توجه در این میان این است که اوباما نمی گوید، ارتش باید مسؤلیت را به «دولت منتخب دموکراتیک» بلکه می گوید به یک «دولت دموکراتیک منتخب» واگذار کند و به این ترتیب با این گفته خود مرسی را که مناسبات نسبتاً دوستانه ای با وی داشت رد می کند. از طرفی اوباما به ارتش مصر فشار می آورد که هر چه سریع تر انتخابات جدید را برگزار کند. وی همچنین از ارتش می خواهد که از هر گونه دستگیری های مستبدانه مرسی و طرفدارانش خودداری کند.
 
آمریکا و چرایی اتخاذ مواضعی غیرشفاف در قبال اوضاع کنونی مصر
در حقیقت نهایت توان دولت آمریکا تنها در این خلاصه می شود که دو پهلو و بهتر بگوییم «چند پهلو» و «غیرشفاف» سخن بگوید. آنهم در چارچوب کلماتی مبهم که نه اقدام ارتش را در عزل مرسی صریحاً محکوم می کند و نه با بیانی صریح خواستار بازگشت مرسی به قدرت می شود. در واقع او اعلام می کند که نه «با اراده ملت هم صداست» و نه با «با حکومتی که اخوان بر آن تسلط دارد» همراه است. فلذا راه حلی میانه انتخاب می کند و با یک ژست سیاسی و دموکراتیکی خاص و در عین حال فریبنده، خواستار بازگشت فوری به حکومت مدنی می شود و دستور به بازنگری در کمک های مالی آمریکا به مصر و بهتر بگوییم «تهدید» دولت موقت به قطع کمک های مالی به مصر را صادر می کند تا از پیامدهایی هم که ممکن است در پی تداوم تسلط نظامیان بر قدرت متوجه آمریکا باشد، مصون گردد؛ موضعی که در چارچوب یک نگاه کاملاً واقع گرایانه می توان آن را نهایت عجز و سردرگمی آمریکا از اتفاقات رخ داده در مصر به حساب آورد.
 
حوادث کنونی مصر و پارادوکس حاکم بر سیاست خارجی آمریکا  
به این ترتیب اتفاقات اخیر در مصر یک مسئله را آشکار می کند و آن این که نفوذ آمریکا روی تحولات مصر در دو سال گذشته بشدت کاهش داشته است. به طوری که آمریکایی ها دیگر به عنوان یک عامل تعیین کننده در صحنه سیاسی داخلی این کشور محسوب نمی شوند که این موضوع علاوه بر تحولات داخلی پساانقلابی در مصر، به روند کلی تر تضعیف مواضع آمریکا در خصوص خاورمیانه طی دو سال اخیر نیز مربوط می شود، بخصوص اینکه این تئوری همزمان با عزل مرسی از قدرت و امتناع آمریکا از اعلام اظهار نظر شفاف در قبال آن تشدید نیز شده است.  
شرایط امروز مصر به نوعی آمریکا را بر سر دوراهی قرار داده است. واشنگتن نه می تواند کاملاً اقدام ارتش در برکناری مرسی را تأیید کند و نه توان محکوم کردن آن را در چنته دارد. چرا که از یک سوی اگر اقدام ارتش مصر را در عزل نمودن مرسی محکوم کند، در صورتی که تسلط نظامیان بر قدرت تداوم داشته باشد و چه بسا منتهی به ایجاد ثبات سیاسی تحت حاکمیت ارتش شود، در این صورت ارتش به دلیل خاطره بد از آمریکا دیگر هیچ جای پایی برای این کشور در مصر باقی نخواهد گذاشت، چنانکه نقش آفرینی آمریکا در تحولات مصر را نیز ضربدر صفر نموده و حضور و نفوذ آمریکایی ها را از صحنه داخلی مصر حذف خواهد نمود؛ مسئله ای که در نهایت منتهی به باخت آمریکا در تحولات مصر خواهد شد.
از سوی دیگر اگر آمریکایی ها اقدام ارتش را در برکناری مرسی تأیید کنند، با این وصف نیز با جبهه گیری خویش به نوعی وارد یکی از طرف های درگیری در مصر می شوند که این مسئله نیز ممکن است در صورت پیروزی جبهه مخالف، باز هم در نهایت شرایطی مشابه شرایط قبلی را برای آمریکا به بار آورده و باز هم آمریکا را بازنده تحولات مصر کند. مسئله فقط به این ختم نشده بلکه مخالفین و موافقان مرسی نیز دیدگاه های بشدت بدبینانه ای نسبت به آمریکا دارند، به این معنا که تحلیل مرسی و اخوان المسلمین این است که آمریکا از مخالفین او حمایت می کند و در برکناری مرسی نیز نقش داشته است و در مقابل مخالفین دولت مرسی هم بر این باورند که مرسی با حمایت آمریکا بر سر کار آمده است و در نتیجه آمریکا را متهم به سنگ اندازی در مسیر انقلاب می کنند. امری که بیش از پیش آمریکا را در وضعیت پارادکسی قرار می دهد.
در این راستا، همچنین آمریکا باید به افکارعمومی درون کشور مصر و نظام بین الملل نیز پاسخ دهد که آیا دولت محمد مرسی دولتی دموکراتیک و مردمی بوده است یا خیر؟ اگر دولتی دموکراتیک بود پس چرا به رغم ادعاهای بزرگ خود مبنی بر حمایت از دولت های دموکراتیک از او حمایت نکرد و اگر به فرض دولتی دموکراتیک نبوده است پس چرا اقدام ارتش را در عزل نمودن وی تأیید نکرد. بنابراین همه اینها نشان می دهد که اتفاقات اخیر مصر و حوادث جاری این کشور آمریکا را در شرایط سختی قرار داده است و آمریکا را وارد بازی پیچیده تری در این کشور نموده است، بگونه ای که حتی امتناع آمریکا از اظهارنظر شفاف در قبال رویدادهای اخیر نیز، بیش از پیش بر پیچیدگی شرایط مصر برای آمریکا افزوده است؛ مسئله ای که در نهایت می توان آن را بازی دو سر باخت آمریکا در مصر به حساب آورد.
 
ارزیابی نهایی
به عنوان ارزیابی نهایی باید تأکید داشت آمریکایی ها با اوصافی که تشریح شد در هر صورت، بازنده تحولات کنونی مصر هستند مگر اینکه این تحولات را مدیریت کنند که این مسئله نیز دیگر برای آمریکا امکان پذیر نیست چرا که این تحولات با توجه به واقعیات موجود خویش در مسیری قرار دارد که نشان می دهد به زودی از ماهیت ضد آمریکایی نیز برخوردار خواهد شد همچنان که هم اینک نیز این ماهیت در تحولات میدانی مصر و در شعارهای مردمی اعم از موافقان و مخالفان مرسی قابل مشاهده است. به این معنا که مردم مصر پس از برکناری محمد مرسی رئیس جمهوری این کشور از قدرت هم‌اکنون خواستار تحقق دو خواسته دیگر خود نیز هستند که در «بیرون راندن سفیر رژیم صهیونیستی از قاهره» و «لغو کمک‌های آمریکا به مصر» نمود پیدا نموده است. در واقع دولت آمریکا در برابر خواست و اراده مردم مصر جهت تعیین سرنوشت خود پس از برکناری «محمد مرسی»، رئیس جمهوری برکنار شده این کشور نیز قرار گرفته است و مردم مصر از «عبد الفتاح السیسی»، وزیر دفاع و نیروهای مسلح این کشور خواسته‌اند، از کمک‌های آمریکا به مصر نیز که در قالب کمک‌های اقتصادی و نظامی نمود پیدا می‌کند، چشم پوشی کنند. موضوعی که در چارچوب یک نگاه واقعگرایانه می توان ان را ضدیت مردم مصر با سلایق گوناگون با حضور آمریکا در این کشور ارزیابی نمود که این موضوع نیز می تواند به عنوان باخت آمریکا در تحولات کنونی و آینده مصر تلقی شود.   / شبكه خبر

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد