فيلم ملكه:

سینمای دفاع مقدس زنده است

سرویس: تازه های خبریکد خبر: 13262|11:50 - 1392/02/31
نسخه چاپی
هزارماسوله:اکران فیلم «ملکه» نشانه‌ای از تداوم سینمای با هویت و شناسنامه‌دار دفاع مقدس است.
 سینمایی که در یک دهه اخیر به ندرت توانسته حضوری شایسته را به رخ بکشد و اغلب به حاشیه رانده شده است. برای افول سینمای دفاع مقدس انبوهی دلیل سینمایی و فرامتنی می‌‌توان برشمرد که مهم‌ترین‌شان غیبت فیلمسازان شاخص دفاع مقدس در این عرصه است. ابراهیم حاتمی‌کیا پس از «موج مرده» دیگر فیلم دفاع مقدسی نساخت تا این اواخر که فیلم «چ» را جلوی دوربین برد. احمدرضا درویش پس از «دوئل» درگیر پروژه فیلم تاریخی «رستاخیز» شد و درگذشت رسول ملاقلی‌پور ضایعه‌ای جبران‌ناپذیر برای سینمای دفاع مقدس بود. دیگر فیلمسازان موفق این حوزه نیز در این سال‌ها یا به شدت کم‌کار شده‌اند یا سراغ ژانرهای دیگر رفته‌اند. نتیجه اینکه سینمای دفاع مقدس در چند سال اخیر بیشتر جولانگاه فیلمسازانی بوده که یا از حداقل توانایی کارگردانی و درک سینمایی برخوردار بوده‌اند یا اینکه شناختی نسبت به جنگ نداشته‌اند. به همین دلیل اغلب سرمایه‌گذاری‌های کلان مدیریت سینما برای تولید فیلم‌های دفاع مقدس به شکست انجامیده. در این سال‌ها ما بیشتر فیلم جنگی داشته‌ایم تا اثری مرتبط با دفاع مقدس، ضمن اینکه برای جذب مخاطب ساختارشکنی‌هایی نیز در حوزه دفاع مقدس صورت‌گرفته که جز فتح گیشه دستاورد دیگری را به همراه نداشته است. ایده استفاده از فیلمسازان جوان در این حوزه نیز به دلیل مشکل ریشه‌ای و بنیادین نشناختن فضا و حال و هوای جنگ، نتیجه‌ای جز شکست به همراه نداشت. نکته عجیب، علاقه مدیران سینمایی به ساخت آثاری مهیج و حماسی جنگی است.
 
تولد یک ژانر
 
اولین فیلم جنگی سینمای ایران تنها چند ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی کلید خورد. «مرز» ساخته جمشید حیدری با تقلید محض از فیلم‌های موسوم به پارتیزانی تنها به حادثه‌پردازی و خلق هیجان بسنده کرد. کمی بعد «پایگاه جهنمی» (اکبر صادقی) و «عقاب‌ها» (ساموئل خاچیکیان) از راه رسیدند و با اقبال مخاطب نوعی از سینمای جنگی حادثه‌پرداز به عنوان‌ شاخه‌ای از سینمای تجاری به راه افتاد. در این میان فیلم عقاب‌ها به واسطه تسلط کارگردانش بر تکنیک و استفاده درست از کلیشه‌ها توانست تماشاگری گسترده بیابد. جنگ به اوج رسیده بود و سینمای حادثه‌پردازی که لحن حماسی داشت ارتباطی گسترده با مخاطب برقرار می‌کرد.
 
این سینما با فیلم خوش‌ساخت «کانی مانگا» (سیف‌الله داد) به اوج بلوغ و توانایی حرفه‌ای‌اش دست‌یافت. همه اینها البته سینمای جنگ بود و سینمای دفاع مقدس هنوز شروع نشده بود. پس از کوشش مغتنم، مهم و آغازگرانه رسول ملاقلی‌پور در «پرواز در شب» زمینه‌ای برای راه‌افتادن جریانی سینمایی شکل گرفت که جای الگوگرفتن از فیلم‌های پرحادثه خارجی، از فضای متفاوت دفاع مقدس الهام می‌گرفت. با ساخته‌شدن فیلم «دیده‌بان» (ابراهیم حاتمی‌کیا)‌ ژانر سینمای دفاع مقدس رسماً متولد شد. در دیده‌بان، فیلمساز با پرداختی ساده سراغ آدم‌های جنگ رفت و به جای تأکید بر حادثه و اصرار بر خلق هیجان،‌کوشید تا آنچه که روح سینمای دفاع مقدس نامیده می‌شد را بر پرده سینما خلق کند.
 
سادگی، صمیمیت و پرداخت درست سینمایی دیده‌بان را به فیلمی مبدل کرد که شبیه هیچ کدام از آثار جنگی آن دوران نبود. کارگردان دیده‌بان با فیلم بعدی‌اش گام بلند دیگری برداشت. «مهاجر» در ترسیم فضای معنوی حاکم بر جبهه‌ها موفق عمل کرد و بدون افتادن در ورطه شعار، آرمان دفاع مقدس را به تصویر کشید. قطعنامه 598 پذیرفته شد و جنگ به پایان رسیده بود اما داستان سینمای دفاع مقدس تازه آغاز شده بود. حاتمی‌کیا، ملاقلی‌پور، تبریزی، درویش، برزیده، شورجه و... با آثارشان نمونه‌هایی را بر پرده نقره‌ای آوردند که منبعث از واقعیت‌های دفاع مقدس بود. در دهه 70، رسول ملاقلی‌پور با 2فیلم «سفر به چزابه» و «نجات‌یافتگان» سهم قابل توجهی در ارتقای سطح سینمای دفاع مقدس برداشت. سینمایی که حالا می‌توانست در خلق فضایی آخرالزمانی به تکنیکی درخور توجه برسد و در تداخل گذشته و حال و خیال و واقعیت استادانه عمل کند. سینمای غریزی و صمیمی ملاقلی‌پور کنار تکنیک مثال‌زدنی، حس و حال و گرمایی را به همراه داشت که خاص سازنده‌اش بود.
 
از سوی دیگر ابراهیم حاتمی‌کیا نیز همچنان پیگیر سرنوشت آدم‌های دفاع مقدس ماند و در دورانی که جنگ به پایان رسیده بود به بررسی ابعاد کمتر مورد اشاره قرار گرفته‌ای پرداخت که در ابتدای دهه 70 به فیلم تأثیرگذار «از کرخه تا راین» ختم شد. اولین ملودرام جنگی سینمای ایران که توانست ارتباطی گسترده با مخاطب برقرار کند. پس از تجربه‌گرایی و گرایش به فرم و زبان شاعرانه در فیلم «خاکستر سبز» حاتمی‌کیا با «بوی پیراهن یوسف» و «برج مینو» دوگانه سینمای گرم و احساسی مبتنی بر ملودرام و سینمایی نمادین و سبک‌گرایانه را تجربه کرد. در نیمه دوم دهه 70 هیچ فیلمی مثل «آژانس شیشه‌ای» در تداوم سینمای دفاع مقدس تأثیر نگذاشت. درامی اجتماعی که برداشتی آزاد از «بعدازظهر سگی» (سیدنی لومت) بود و به خوبی توسط حاتمی‌کیا منطبق با فضای روز جامعه ایران و آدم‌های دفاع مقدس شده بود. فیلمی کاملا شهری که حتی یک پلان جنگی نیز در آن ‌به چشم نمی‌خورد ولی بیشتر از هر فیلم دیگری در نیمه دوم دهه 70 تبدیل به نشانه و شمایل سینمای دفاع مقدس شد.
 
حاتمی‌کیا با «روبان قرمز» و «موج مرده» از صراحت آژانس فاصله گرفت و سراغ نشانه و نماد رفت. از اوایل دهه80 بحران در سینمای دفاع مقدس شکلی آشکار به خود گرفت. فن‌سالاری احمدرضا درویش در فیلم‌هایی چون «سرزمین خورشید» و «دوئل»، توانایی مثال‌زدنی ملاقلی‌پور در آفریدن سکانس‌هایی ملتهب، تأثیرگذار و پرحس‌وحال در «قارچ سمی» و «مزرعه پدری» ازجمله نقاط روشن سینمای دفاع مقدس بودند. هرچند دوران افول این سینما آغاز شده بود. با تغییر مدیران سینمایی، مدیران تازه به انتقاد از عملکرد گذشتگان درخصوص سینمای دفاع مقدس پرداختند ولی فیلم نمونه مدیران تازه، شد «اخراجی‌ها». غیبت کارگردانان شاخص دفاع مقدس با ورود چهره‌های تازه به این عرصه همزمان شد و نتیجه تعداد زیادی فیلم ضعیف و چند فیلم متوسط شد. در این دوران فیلمی چون «زمهریر» ساخته شد که وهن دفاع مقدس بود. به این ترتیب و برخلاف شعارهای مسئولان سینمایی، فیلم دفاع مقدس نه‌تنها اعتلا نیافت که مسیری نزولی را طی کرد. در چنین شرایطی ساخته شدن فیلمی چون «ملکه» ارزش و اهمیتی مضاعف می‌یابد.
 
سینمای اصیل دفاع مقدس
 
اولین ویژگی مهم و قابل ذکر فیلم ملکه اصالت آن است. فیلم با وجود تأثیرپذیری از برخی کهن‌الگوهای ژانر جنگی و همین‌طور وسترن، فضا، موضوع و پرداخت بکری دارد. محمدعلی باشه‌آهنگر در ملکه سراغ نشانه‌هایی واقعی از جنگ می‌رود و نشان می‌دهد در این حوزه هنوز هم می‌توان حرف‌های تازه زد. از ارتباط دیده‌بان زنده (میلاد کی‌مرام) با روح دیده‌بان به‌شهادت رسیده (مصطفی زمانی) تا جزئیات روابط میان آدم‌ها و نحوه به تصویر کشیدن فضای خاص و پرچالش یک پالایشگاه متروک در زمان جنگ، با اجرایی تأثیرگذار و حرفه‌ای ملکه را به فیلمی موفق مبدل کرده است. ملکه ایده اولیه درخشانی دارد و خوشبختانه باشه‌آهنگر از داشتن ایده‌ای خوب و متفاوت، دچار ذوق‌زدگی نشده است. ملکه برخوردار از مجموعه‌ای یکدست، متناسب و همگون است که از تداوم امیدبخش سینمای دفاع مقدس خبر می‌دهد. ملکه نشان می‌دهد درصورت انعکاس واقعیت‌های جنگ، این سینما هنوز هم می‌تواند موفق باشد.
 
ضمن اینکه فیلم در حال و هوا، به‌نوعی به سینمای پرشور و ملتهب ملاقلی‌پور ادای دین نیز می‌کند. مهر تألیفی باشه‌آهنگر نیز در فیلم قابل مشاهده است. ملکه، هم دغدغه‌های شخصی سازنده‌اش را بازتاب می‌دهد و هم می‌تواند از تجربه‌ای عینی به تصویری باورپذیر برسد. 24سال پس از فیلم دیده‌بان، باز هم حکایت یک دیده‌بان به سینمای دفاع مقدس جان می‌بخشد

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد