دیدن برادر پس از 60 سال در پاوه

سرویس: اجتماعیکد خبر: 294943|00:16 - 1395/06/21
نسخه چاپی
دیدن برادر پس از 60 سال در پاوه
مرد اهل روستای دَل که پس از 60 سال دوری از خانواده اش، پی برد که برادری در پاوه دارد، اکنون زندگی‌اش بهاری شد و توانست برادر خود را پس از سال‌ها دوری ملاقات کند.

به گزارشهزار ماسوله، مرد اهل روستای دَل که پس از 60 سال دوری از خانواده اش، پی برد که برادری در پاوه دارد، اکنون زندگی‌اش بهاری شد و توانست برادر خود را پس از سال‌ها دوری ملاقات کند.

 

60 سال قبل وقتی رحیم خردستان 4 سال بیشتر نداشت ، برادر ناتنی وی از روستای "دل" ناپدید می شود و اکنون به این دیار و منطقه بازگشته است.

 

استاد رحیم خردستان از پاوه و علی احمد کریم از سلیمانی کشور عراق دو برادری هستند که پس از 60 سال اکنون همدیگر را پیدا کرده و علی احمد کریم به دیدن برادر بزرگتر از خود به شهرستان پاوه رهسپار شده است.

 

با آگاه یافتن از این موضوع، خبرنگار ما عازم منزل رحیم خردستان در پاوه شد که در ذیل به سبب انکه برادر گمشده وی در منزل حضور نداشت، تنها مصاحبه با رحیم خردستان ارائه می گردد:

 

رحیم خردستان اهل روستای دل از توابع شهرستان سروآباد که اکنون ساکن شهر پاوه می باشد از جریان این جدایی به خبرنگار ما می گفت: من رحیم خردستان ساکن شهر پاوه، پدرم اهل روستای دَل و مادرم نیز اهل روستای دیوزناو از توابع شهرستان سروآباد می باشم.

 

وی افزود: در زمانی که من سه ساله بودم در روستای دل ساکن بودیم و به سبب آنکه مادرم در این ایام فوت کرد، زندگی خود را در منزل دایی ام در روستای دیوزناو ادامه دادم.

 

وی می گفت: پدرم پس از فوت مادرم در همان روستای دل ازدواج کرد و از آن زمان به بعد پدرم را تا زمان مرگ هم ندیده ام اما بی خبر از آنکه ما برادر کوچکتر از خودمان را با این ازدواج مجدد داشته باشیم.

 

وی ادامه می داد: پدرم نیز پس از یک سال از ازدواج مجددش،همراه با همسر دوم خود به دیار باقی می شتابند و این برادر ناتنی کوجکتر از ما نیز در کنار دو برادر ناتنی مادری خود به زندگی ادامه می دهد.

 

استاد رحیم با یاداوری آن روزهای سخت و بی کسی خود در روستای دیوزناو ادامه می داد: در آن زمان هم من بچه بودم و هم بی امکاناتی و نبود جاده های مناسب و همچنین فاصله زیاد با روستای دل باعث شده بود که امکان ملاقات با پدر خود را نداشته باشم، در همان روستای دیوزناو در کنار دایی ام سکنا گزیدم.

 

وی می گفت: بنا به قول اقوام و آشنایان در روستای دل، زمانی که من 6 ساله بودم و این برادر کوجکتر از خودم نیز سه الی چهار ساله بوده است با بی پدری و بی مادری به دنبال دو برادر ناتنی خود که به شهر نودشه و اطراف که جهت تهیه آذوقه رهسپار شده اند می رود و از آن زمان به بعد که برادران خود را پیدا نمی کند، هیچ اثر و نام و نشانی از آن باقی هم نمی ماند.

 

استاد رحیم ادامه داد: من هم بعدا با سخنان مردم روستا مبنی بر اینکه کسی سراغی از برادر ناتنی ام را ندارد، برایم مبهم و ناآشنا بود که برادرم به کجا رفته و آیا زنده مانده است یا نه؟ !!

 

این مرد که اکنون دوران پیری خود را پشت سر می گذارد به خبرنگار ما می گفت: از آن زمان به بعد دیگر با اینکه هیچ نام و نشانی از آن در دست نبود و حتی اسم آن را هم نمی دانستیم، امکان یافتن آن برای ما میسر نبود و این تصور را داشتیم که این برادر ما فوت کرده است.

 

وی اظهار می کرد: اکنون که این برادر با بیش از 60 سال دوری، به شهرستان و منطقه بازگشته است از سرنوشت آن آگاه شده ایم.

 

وی افزود: این برادرم در آن زمان به سلیمانی رفته و در آنجا یک مرد مسلمان وی را در سلیمانی یافته و او را به رضای خداوند بزرگ می کند.

 

استاد رحیم می گفت: برادرم که با زحمات این مرد مسلمان در سلیمانی بزرگ می شود و دارای شناسنامه نیز از جانب او شده و با زحمات آن در آنجا متاهل می گردد، نهایتا به این مهم که وی فرزند آن مرد مسلمان نیست پی می برد.

وی افزود: روزی را که این مرد مسلمان زمین های کشاورزی خود را در بین فرزندان تقسیم کرده و یک زمین هم به برادرم تعلق می گیرد، برادرم زمین را نپذیرفته و گفته است این زمین حق من نیست و حق فرزندان خود است و گفته است که این مرد من را به عنوان فرزندی قبول کرده است و شرعا این زمین متعلق به من نخواهد بود.

 

وی با بیان اینکه پس از آن فرزندان آن مرد مسلمان عزم جدی گرفته و خواهان شناسایی برادر خودشان می شوند گفت: برادرم در هنگام مرگ آن مرد مسلمان، قضیه را جویا شده و گفته است که حتما باید این مهم را به من اعلام کنی که پدر واقعی من چه کسی است و شما برای رضای خداوند من را بزرگ کرده ای؛ آیا زمانی که من به سلیمانی آمده ام هیچ نام و نشانی ، سندی ، شناسنامه ای در دست نداشتم؟؟؟ که آن مرد مسلمان حقیقت را برای وی بازگو کرده و می گوید: بله تو یک بچه بودی و یک سند که فرزند عبدالقادر و اهل روستای دل هستی همراه داشتی، پدر واقعی تو عبدالقادر ، اهل روستای دل در سروآباد است.

 

وی ادامه داد: برادرم به دنبال آن امسال رهسپار ایران می شود و در مریوان، جویای روستای دل می شود که نهایتا با رسیدن به روستا، از مردم خواستار شناسایی خانواده خود شده است.

 

وی گفت: اکنون که 60 سال است همدیگر را ندیده ایم با پرس و جو، مبنی بر اینکه برادرانش نیز فوت کرده اند ولی یک نفر از آنان به اسم استاد رحیم در پاوه هنوز در قید حیات هستند، به سراغ من می آید.

 

استاد رحیم می گفت: برادرم که به خانه ما آمد و هیچ وقت هم حتی در دوران کودکی آن را ندیده ام، به یکباره او را در خانه خودم که خوشحال بودم، ملاقات کردم.

 

وی در پایان گفت: اکنون که اسم آن علی احمد کریم است در ابتدا همچون آدم غریبی به خانه ما وارد شد و پس از 60 سال اکنون آن دوران سخت و بی کسی و یتیم بودن را یادآور می شویم.

 

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد